تیمور:
تصور کن رو زمین مرزی نبود
فکر کن بین آدمها فرقه رنگی نبود
تفکرات در حده ســطـحـی نبود
نگاه از دریچه مـالـی و شئی نبود
تصور کن رو زمین مرزی نبود
فکر کن بین آدمها فرقه رنگی نبود
تفکرات در حده ســطـحـی نبود
نگاه از دریچه مـالـی و شئی نبود
با دیوار نمیذاشتن بینمون فاصله
رشده مادیات کشته معنویت یه فاجعه
تصور کن گره خوردن دستها رو با هم
پایانه دورانه ننگ و ستیز و ستم
رشده مادیات کشته معنویت یه فاجعه
تصور کن گره خوردن دستها رو با هم
پایانه دورانه ننگ و ستیز و ستم
تساوی واقعی برای حقوقه زن
تقدیمه گل به یه همنوع به جایه سنگ
تصور کن زمینه بدونه تانک و تفنگ
زمینی که تهی باشه از هر گونه جنگ
تقدیمه گل به یه همنوع به جایه سنگ
تصور کن زمینه بدونه تانک و تفنگ
زمینی که تهی باشه از هر گونه جنگ
دنیایی که کودکها تو معدنهاش جون نمیدن
پدرها بچهاشونو به دسته گور نمیدن
مادر شیون نمیکشه رو سره پسرش
بیگناه بریده نمیشد سرش از رو تنش
--
دیو:
تصور میخوام بکنم ولی نمیشه
چونکه درخته بشر داره آفت از تو ریشه
وقتیکه حرس پول قدرت و مقام و جاه
کور کرده چشمها رو در امتداده راه
پدرها بچهاشونو به دسته گور نمیدن
مادر شیون نمیکشه رو سره پسرش
بیگناه بریده نمیشد سرش از رو تنش
--
دیو:
تصور میخوام بکنم ولی نمیشه
چونکه درخته بشر داره آفت از تو ریشه
وقتیکه حرس پول قدرت و مقام و جاه
کور کرده چشمها رو در امتداده راه
از ابـتــدا که پا میذاریم به این دنیا
تا انتـــهــایه راه تا بریم از این دیار
تنها شبه مشترکمون طمعه
نامهربونی به دیگران هم هستش ثمرش
تا انتـــهــایه راه تا بریم از این دیار
تنها شبه مشترکمون طمعه
نامهربونی به دیگران هم هستش ثمرش
هر چی میگذره بیشتر می خواهیم
با گذشته هر دقیقه بیشتر نیاز
تـــلخه ولی برامون این حقیقت
درکش برا مغزمون قریــبـه اســـت
با گذشته هر دقیقه بیشتر نیاز
تـــلخه ولی برامون این حقیقت
درکش برا مغزمون قریــبـه اســـت
که برداشت همیشه همونی هست که میکاری
فرداش درمیاد همون درخت بیماری
که صــد هــا قرنه که داره درمیاد
تصور کن هرچند که نیست وقت زیاد
--
چنگیز:
از شماله غرب تا جنوبه شرقی
صبحه سحر زمانی و غروبه وقتی
جنگه ملتها از کسبه مواده
روابطه آدمهاست بر حسبه منافع
فرداش درمیاد همون درخت بیماری
که صــد هــا قرنه که داره درمیاد
تصور کن هرچند که نیست وقت زیاد
--
چنگیز:
از شماله غرب تا جنوبه شرقی
صبحه سحر زمانی و غروبه وقتی
جنگه ملتها از کسبه مواده
روابطه آدمهاست بر حسبه منافع
تا وقتی بخت پول باشه
رهنمایه آدمها شخصه کور باشه
دستور بده کی دستش زور باشه و
کی بگه کی بمونه و کی راهیه گور باشه
رهنمایه آدمها شخصه کور باشه
دستور بده کی دستش زور باشه و
کی بگه کی بمونه و کی راهیه گور باشه
خوبه همگی پاشیم نمیشه دست به سینه نشست
تا وقتی بدنه معصومی سرد بشینه به قبر
چرا بمیره ز خشم جنگه نابرابر؟
هست از فهم و شعور و درکه ما فرا تر
تا وقتی بدنه معصومی سرد بشینه به قبر
چرا بمیره ز خشم جنگه نابرابر؟
هست از فهم و شعور و درکه ما فرا تر
ولی دنیا بی رحم و بی قاعده است
پر موجود دیوانه و بیماره پس
باید با چشمه باز تجسم کنیم
زشت و ببینیم و زیبایی تصور کنیم
پر موجود دیوانه و بیماره پس
باید با چشمه باز تجسم کنیم
زشت و ببینیم و زیبایی تصور کنیم