Saturday, March 05, 2011

تساوی واقعی برای حقوقه زن - تقدیم گل به شیرین عبادی و دوستان سبز


تیمور:
تصور کن رو زمین مرزی نبود
فکر کن بین آدمها فرقه رنگی نبود
تفکرات در حده ســطـحـی نبود
نگاه از دریچه مـالـی و شئی نبود
با دیوار نمیذاشتن بینمون فاصله
رشده مادیات کشته معنویت یه فاجعه
تصور کن گره خوردن دستها رو با هم
پایانه دورانه ننگ و ستیز و ستم
تساوی واقعی برای حقوقه زن
تقدیمه گل به یه همنوع به جایه سنگ
تصور کن زمینه بدونه تانک و تفنگ
زمینی که تهی باشه از هر گونه جنگ
دنیایی که کودکها تو معدنهاش جون نمیدن
پدرها بچهاشونو به دسته گور نمیدن
مادر شیون نمیکشه رو سره پسرش
بیگناه بریده نمیشد سرش از رو تنش
--
دیو:
تصور میخوام بکنم ولی نمیشه
چونکه درخته بشر داره آفت از تو ریشه
وقتیکه حرس پول قدرت و مقام و جاه
کور کرده چشمها رو در امتداده راه
از ابـتــدا که پا میذاریم به این دنیا
تا انتـــهــایه راه تا بریم از این دیار
تنها شبه مشترکمون طمعه
نامهربونی به دیگران هم هستش ثمرش
هر چی میگذره بیشتر می خواهیم
با گذشته هر دقیقه بیشتر نیاز
تـــلخه ولی برامون این حقیقت
درکش برا مغزمون قریــبـه اســـت
که برداشت همیشه همونی هست که میکاری
فرداش درمیاد همون درخت بیماری
که صــد هــا قرنه که داره درمیاد
تصور کن هرچند که نیست وقت زیاد
--
چنگیز:
از شماله غرب تا جنوبه شرقی
صبحه سحر زمانی و غروبه وقتی
جنگه ملتها از کسبه مواده
روابطه آدمهاست بر حسبه منافع
تا وقتی بخت پول باشه
رهنمایه آدمها شخصه کور باشه
دستور بده کی دستش زور باشه و
کی بگه کی بمونه و کی راهیه گور باشه
خوبه همگی پاشیم نمیشه دست به سینه نشست
تا وقتی بدنه معصومی سرد بشینه به قبر
چرا بمیره ز خشم جنگه نابرابر؟
هست از فهم و شعور و درکه ما فرا تر
ولی دنیا بی رحم و بی قاعده است
پر موجود دیوانه و بیماره پس
باید با چشمه باز تجسم کنیم
زشت و ببینیم و زیبایی تصور کنیم

Friday, March 04, 2011

میشه بی بی سی رو بیخیال بشیم؟

ما ایرانیان عزیز و گرامی چه مرگمونه که این بی بی سی لامذهب رو انقدر دوست داریم؟ این بی بی سی همونی بود که از خمینی گمنام بت ساخت کردش آنجلینا جولی! این همونه که پولش رو از دولت انگلیس میگیره و دولت انگلیس همونه که تمام دنیا از ایران خودمون گرفته تا هند و چین و آمریکا جهانخوار با سیاست استعمار گرش جنگیدند ولی ما انگار مغز خر که چه عرض کنم مغز گاو مبتلا به بیماری جنون گاوی خوردیم که از میون اینهمه سرویس خبری ایرانی و خارجی الا و بلا چسبیدیم به روباه پیر - خدا شفامون بده

Tuesday, March 01, 2011

محسنی اژه ای و مجتبی خامنه ای به زندان حشمتیه منتقل شدند

تیتری که بزودی در روزنامه ها خواهیم دید - گهی پشت زین و گهی زین به پشت

Monday, February 28, 2011

تونس و مصر و لیبی را رو سفید خواهیم کرد

سالها بعد در کتابهای تاریخ از امسال به عنوان سالی که حکومتهای دیکتاتوری شکست خوردند نام برده خواهد شد و امیدوارم ما هم بتوانیم با پیروزی بر استکبار مذهبی جایگاه خود را در مبارزات ضد دیکتاتوری پایدار کنیم - تا پیروزی همراه شو

رئیس جمهور؟ پادشاه؟ یا هیچکدام؟ نگاهی به دموکراسی

در پیامد رویدادهای اخیر ایران و افزایش روز افزون نارضیاتیهای مردم که سرنگونی اجتناب ناپذیر رژیم اسلامی را در پیش خواهد داشت مطلبی که اهمیت ویژه ای دارد انتخاب شیوه حکومت بعدی ایران است تا بار دیگر از چاله به چاه نیافتیم و از اشتباهات گذشته جلوگیری کنیم زیرا متأسفانه خوی دیکتاتور منشی در میان انسانها وجود دارد و اگر قوانین کشوری اجازه شکوفایی آن را بدهند دیری نخواهد کشید تا دیکتاتور جدیدی جای قبلی را بگیرد.

دموکراسی شیوه حکومتی است که همه ما خواهان آن هستیم ولی انواع گوناگون آن طیفی از لائوس سوسیالیست تا سوئد پادشاهی را در بر میگرد که تفاوتهای بسیاری دارند پس دانش بر اینکه از دموکراسی چه میخواهیم مهمترین عامل در درستی انتخاب آینده ما خواهد بود تا بر خلاف حکومتهایی از قبیل لائوس که از دموکراسی تنها اسمش را به کار گرفته اند بتوانیم از جامعه ای آزاد و حکومتی عادل و مردمی بهرهمند شویم.

در نوشتار انگلیسی دانشنامه ویکیپیدیا بیش از بیست شیوه دموکراسی نام برده شده و مفهوم تعدادی از آنها به فارسی برگردانده شده که در میانشان دموکراسی مستقیم و نیمه مستقیم و دموکراسی نمایندگی شناخته شده ترین آنها هستند پس خوب است تا قبل از ساختن بنای حکومت آینده با آنها آشنا شویم و جزئیاتشان را بسنجیم.

استفاده از دموکراسی مستقیم که در آن هر تصمیمی با نظر اکثریت گرفته میشود در جوامع پر جمعیت مشکل است بنابرین به آن نمی پردازیم ولی دموکراسی نیمه مستقیم که در آن تصمیم های عمده دولت با همه پرسی مردمی تائین میشود میتواند در آینده ایران مفید باشد - دموکراسی نمایندگی هم که در اکثر کشورهای دنیا حاکم است مشکلات خاص خود را دارد زیرا دلالانی بین مردم و تصمیم گیری دولت قرار میگیرند که هر چند به اصطلاح نمایندگان منتخب مردم هستند ولی همیشه به سود مردم کار نمیکنند و بسیاری از اوقات در فکر پیشبرد منافع شخصی خویش هستند.

خوب یا بد دموکراسی رای اکثریت است هر چند اگر اکثریت در اشتباه باشند و حقوق اقلیت های جامعه را پایمال کنند که آنرا دیکتاتوری اکثریت می گویند. منتقدین دموکراسی بر این باورند که بیشتر مردم شایستگی لازم در تصمیم گیری مسائل پیچیده کشوری را ندارند و آنرا مانعی در برنامه ‌ریزی متمرکز و تصمیم ‌گیری قاطع میبینند که مسیر پیشرفت را دشوار می‌سازد - این نکته را در اداره بسیاری از پروژه های اینترنتی بازمتن «اوپن سورس» میبینیم که در رأس آن فردی که معمولاً بنیانگذار آن پروژه بوده با عنوان «دیکتاتور نیکخواه» هدف و مسیر مناسبی را برای پیشرفت پروژه برنامه ریزی میکند در حالی که همه پرسی باعث کندی برنامه ریزی میشود و این اشخاص همانند رضا شاه یا آتاتورک خدمات بزرگی برای جامعه شان انجام میدهند هر چند اگر خودسرانه و بدون رضایت اکثریت باشد.

دموکراسی را میتوان هم در حکومت جمهوری یافت و هم در نظام پادشاهی ولی با در نظر گرفتن اینکه در نظام جمهوری نیازی برای پرداخت هزینه گزاف زندگی پادشاهی که قانوناً نباید در هیچگونه امر دولتی دخالت کند وجود ندارد میتوان آنرا یک صرفه جویی به سود کشور دانست که البته این گفته فقط در مورد حکومت پادشاهی مشروطه صحت دارد و در حکومتهای پادشاهی مطلق که پادشاه زمام امور را به دست دارد مشکل عمده آن است که حتی اگر پادشاه عادل و نیکخواه هم باشد هیچ ضمانتی در اینکه فرزند جانشین او از عدل و خیر اندیشی پدرش بویی برده باشد وجود ندارد بنابرین چنین شیوه ای همیشه به دیکتاتوری ختم میشود که در تاریخ کشورمان بسیار دیده ایم.

علیرغم نامی گمراه کننده حکومت کنونی ایران به هیچوجه «جمهوری» نیست زیرا رهبری انتصابی دارای قدرت کاملاً فراتر از منتخبین مردم است و شباهت بیشتری به حکومتهای پادشاهی مطلق دارد تنها با این تفاوت که به جای تاج امامه ای در راس امور است که با انتصاب اعضای شورای نگهبان تمامی کاندیداهای مجلس و ریاست جمهوری را از میان مهره های دست نشانده خود تائین میکند بنابرین این سیستم کاملا فاسد و گریزان از خواستارهای مردم است و علاقه میر حسین موسوی به بازگشت به قانون اساسی کنونی اشتباهی بزرگ خواهد بود.

تنها حکومتی میتواند کاملاً دموکراتیک باشد که در آن هر شهروندی توانایی کاندیدا شدن در انتخابات را داشته باشد البته با رعایت قوانین ساده ای همانند ارائه شناسنامه و عدم سؤ پیشینه کیفری و بی نیاز به تائید نهادینه که امروز در ایران در جریان است. متاسفانه حتی در آمریکا هم که مردم از آزادیهای فردی بسیاری برخوردارند کاندیداها اول باید به تائید حزبشان برسند تا بعد به خورد مردم داده شوند مضاعف بر اینکه رای اکثریت مردم نیست که رئیس جمهور را انتجاب میکند بلکه آرای نمایندگان شورای «کالج منتخبین» است که نتیجه را مشخص میکنند کماکان دیدیم که آل گور حتی با به دست آوردن رای اکثریت به جورج دابلیو بوش مغلوب شد و اینگونه خطاها را میتوان در دموکراسی نمایندگی یافت.

پرسش تیتر این نوشتار سه گزینه دارد - رئیس جمهور - پادشاه - یا هیچکدام - پس به گزینه آخر هم باید بپردازیم - همیشه برایم جای سوال بود چرا قوه مجریه توسط یک فرد رهبری میشود و چرا این مسولیت مهم شورایی نیست زیرا قدرت تفکر یک شورا بیشتر از یک فرد است پس چرا قوانینی که توسط مجلس شورایی نوشته و توسط قضات متعدد قضاوت میشوند اجرایشان به عهده یک نفر است؟

در جستجوی پاسخم با شیوه اجرایی دولت سوئیس آشنا شدم که در آن به جای زمامداری تکنفره توسط رئیس جمهور شورایی متشکل از هفت نفر دفتر ریاست جمهوری کشور را اداره میکنند که در تمام تصمیم گیریها موافقت حد اقل چهار نفرشان لازم است و هر سال یکی از آنها به عنوان سخنگوی این شورا انتخاب میشود بدون آنکه هیچ امتیازی به قدرت وی افزوده شود. این شورا که اعضای آن همیشه همطراز همدیگرند هفت وزارت مختلف کشور را هم اداره میکنند و هر سال مسئولیت هر وزارت از دوش یکی به بعدی منتقل میشود به عنوان نمونه کسی که امسال وزیر نیرو بود سال آینده ممکن است وزیر مسکن باشد و این تغییر پست از احتمال نهادینه شدن فساد در این سازمانها میکاهد زیرا وزرا وقت آنچنانی برای پیدا کردن راه سؤ استفاده در شغل جدیدشان نخواهند داشت و روند کارشان هر سال زیر ذره بین شخصی همطراز قرار خواهد گرفت که باعث ایجاد تعادل است. سوئیس کشوری است که مردمش با سه زبان مختلف سخن میگوییند ولی هنوز توانسته اند هماهنگی را بیابند و از جنگهای بیهوده دوری کنند و بخشی از این راز نهفته در شیوه اداره کشور آنهاست. به امید روزی که هماهنگی و صلح در کشور ما نیز شکوفا شود.

Thursday, February 24, 2011

یوتوب پیام آور آزادی را آزاد کرد

به کوری چشم ساندیس نوشان و با کمال خوشنودی باید خدمت آزادیخواهان ایرانی عرض کنم که حساب کاربری «پیام آور آزادی» در یوتوب که توسط مزدوران حکومت اسلامی با استفاده از ترفند گزارش لغو قوانین کپی رایت بسته شده بود دوباره آزاد شد. از بخت خوب من یکی از بستگان سالار کمانگر مدیر عامل ایرانی یوتوب را میشناختم و سه روز پیش از این طریق موضوع را با وی در میان گذاشتم که منجر به تحقیق و بازگشایی حساب این کاربر گردید. با سپاس از جناب کمانگر و با آرزوی آزادی


Freedom Messenger 20 YouTube Channel:
http://www.youtube.com/user/freedommessenger20

 شاد و پیروز و سربلند و تندرست

Wednesday, February 23, 2011

کروبی خلع لباس شد

همینطور که میبینید شیخ شجاع بدون عبا و امامه خیلی محبوبتر هم میشه

Sunday, February 20, 2011

بیلاخی دیگر به حکومت آخوندی داده شد - خدایا سپاس

هیچ چیزی بهتر از رفع ابهام نیست - این همه سال با پول نفت ساندیس و شستشوی مغزی دادید  و آخرش هم هیچ - از پیر و جوان و زن و مرد و کچل و مودار ازتون بیزارند - آرزوی ارتش بیست ملیونی داشتید الان پنجاه ملیون نفر در فکر سرنگون کردنتون اند - خدا رو شکر

Thursday, February 17, 2011

نگاهی به بت پرستی و لیاقتسالاری در جامعه ایرانی


من به عنوان یک ایرانی مثل هر ایرانی دیگر در برخوردم با هم میهنانم گاهی نکاتی را میبینم که جای سخن فراوان دارند و تا کنون یکی از بارزترین مشکلاتی که در میان جامعه ایرانیان با آن روبرو شده ام علاقه بی اندازه ما به بت سازی و بت پرستی است که البته این امر تنها منحصر به ایرانیان نیست ولی بعد از سالها زندگی در آمریکا برایم فرق بین ما و غربی ها در این روند آشکار شده.

در جامعه ایرانی ستایش بی پایه افراد به دلایل گوناگون امری عادی و روزمره است همانند احترام بیجا به یک حاجی یا دکتر هر چند اگر رفتارشان سزاوار احترام نباشد و یا انتظار رفتار شایسته از این افراد صرفا به خاطر مدرک تحصیلی و زیارت حج.

سرچشمه این موارد را میتوان در این باور یافت که برای ایرانیان احترام برخی افراد واجب شمرده میشود و افراط ما در این امر چنان است که حتی همسر یک پزشک را هم خانم دکتر خطاب میکنیم و بسیاری هستند که از دیگران توقع احترام دارند و این در حالی است که در آمریکا افراد احترامشان را بر اساس رفتارشان کسب میکنند و احترام گذاردن به دیگران هرگز امری واجب و اجباری نیست که توقعی در کار باشد. وقتی ما بدون دلایل کافی به افراد احترام میگذاریم و آنها را بزرگ میکنیم منطق را کنار گذاشته و توانایی قضاوت عادلانه را در موردشان از دست میدهیم که این نخستین گام بت سازیست.

قبل از ادامه سخن خوب است معنی واضحی از بت داشته باشیم - بت کسی است که به هر دلیلی دارای شهرت و مورد ستایش مردم است - او میتواند ورزشکار - دانشمند - سیاستمدار - هنرمند - سرمایه دار یا زیبا باشد و یا کاری انجام داده باشد که دیگران قادر به انجامش نبوده اند ولی هر چه است او به دلیلی مشهور و مورد احترام مردم است. تا این حد مفهوم بت جهانگیر است و همه مردم دنیا شخص مشهوری را دوست دارند ولی در جامعه ایرانی این دوست داشتن گاهی چنان شدت میگرد که از مرز ستایش گذشته و بیشتر به پرستش شباهت پیدا میکند به گونه ای که افراد بت پرست دیگر قادر به دیدن کاستی ها و نقاط ضعف بت دلخواهشان نیستند و کورکورانه هر چه از او میبینند را ستایش میکنند و این پرستش در فرهنگ ما بیشتر از غرب رواج دارد.

یکی از بهترین خصوصیات رایج در جامعه آمریکا سیستم «مریتاکراسی» است که میتوان آنرا لیاقتسالاری یا شایسته پسندی نامید که در کاربرد آن کسانی که لیاقت و شایستگی بیشتری در انجام وظایغشان نشان میدهند ترقی بیشتری میکنند و این پیشرفت بر پایه توانایی شخصی آنهاست و نه بر اساس قدرت مالی خانوادگی و موقعیت اجتماعی و حزبی و مذهبی و غیره.

بتهایی که بر اساس لیاقتسالاری ساخته میشوند برای رسیدن به درجه ستایش شدن زحمت بسیاری میکشند از جمله ورزشکارانی همانند کوبی براینت یا هنرمندانی از قبیل مایکل جکسون که پیش از بت شدن سالهای درازی را در پیشبرد حرفه خود پشت سر گذارده و تنها با عزم و تلاش بیکرانشان توانستند به جایگاهی برسند که مردم از آنها بت بسازند و این دو مثال را به این دلیل انتخاب کردم که هر دو مرتکب خطاهایی هم شده اند که طرفداران معمولی علیرقم ستایش کارنامه حرفه ای آنها هنوز قادر به دیدن این خطاها هستند ولی کسانی که آنها را پرستش میکنند خطاها را به نحوی کتمان میکنند و ما ایرانیان در اینگونه چشمپوشیها از غربیها کوشاتر هستیم.

جای آن دارد که گفته شود گرچه در آمریکا راه لیاقتسالاری باز است ولی هنوز ترقی بر پایه پول و موقعیت خانوادگی هم رایج است لذا هنوز افرادی از قبیل جرج دبلیو بوش و پاریس هیلتون هم هستند که فقط به خاطر پول و نام خانوادگیشان به جایی رسیده اند ولی اینکه آمریکا را «سرزمین موقعیتها» مینامند خالی از حکمت نیست زیرا برای افرادی که شایستگی و پشتکار از خود به خرج میدهند راه ترقی بسته نشده و یک فرد دلیر و پرتلاش بی توجه به رنگ پوست و قدرت مالی خانواده اش میتواند حتی به مقام ریاست جمهوری برسد کماکان که پرزیدنت اوباما جانشین کسی شد که با استفاده از شهرت و قدرت پدرش به این مقام رسیده بود.

بعضی از بتها تصادفی ساخته میشوند به عنوان مثال «کاپیتان سالنبرگر» خلبان هواپیمایی که با موفقیت در فرود هواپیمایش بروی رودخانه هودسون جان مسافرانش را نجات داد یا «وائل غنيم» کارمند گوگل در مصر که بازداشت و رهایی اش یکشبه او را تبدیل به چهره مبارزات مردمی کرد و یا شادروان ندا آقاسلطان که با ریخته شدن خونش آزادیخواهی ایرانیان و خشونت ناجوانمردانه حکومت اسلامی را به چشم جهانیان آشکار ساخت و اینگونه بتها هرگز به دنبال شهرت نبودند ولی سرنوشتشان چنین رقم خورد که سزاوار ستایش مردم واقع شدند و گرچه ممکن است از کارنامه پر قدمتی بهرهمند نباشند ولی وزن همان یک عمل بزرگ آنها به اندازه کارنامه ای پربار شایسته ستودن است.

برای تشخیص بهتر درد بت پرستی جامعه ایرانی باید فرق بین بت سزاوار و بت کاذب را واضح کنیم لذا بجاست کسانی را که با لیاقت کارنامه خود به مقام ستایش رسیده اند را «قهرمان» و آنهایی را که بدون کارنامه شایسته ای ترقی کرده اند را «بت پوشالی» بنامیم پس به عنوان مثال میتوان شیرین عبادی را قهرمان ولی رضا پهلوی را بت پوشالی خواند زیرا بانو عبادی از طریق لیاقتسالاری و تنها به خاطر کارنامه مملو از تلاش بی وقفه اش شهرتش را کسب کرده ولی شاهزاده از طریق خویشاوند سالاری و نام پدرش مطرح است.

در ماه گذشته مقاله انتقاد آمیزی از چند بت نوشتم و در پیامد آن دشنام ها و برچسبهای بسیاری شنیدم که مرا بر این واداشت تا از خودم بپرسم چرا علیرقم آنکه میدانستم افراد متعصب به هنگام ناتوانی در مقابله با مدرک و منطق به ترفندهای کودکانه دستاویز میشوند هنوز به نوشتن چنین گلایه ای تن در دادم و چرا برای خودم درد سر تراشیدم و تنها دلیلی که یافتم بیزاری ام از بت سازی و بت پرستی کاذبی بود که آنرا خطرناکترین درد گرینبانگیر جامعه ایرانی میبینم چرا که ساختن بت کاذب از چهره ناشناس خمینی بود که ما را به چنین روزگاری گرفتار کرد چون خمینی شایستگی رهبری را نداشت ولی بی بی سی چنان ستاره ای از او ساخت که بت پرستان عکسش را در ماه دیدند لذا برای گریز از چنین گزندی باید راه حلی بیابیم که آن ترویج لیاقتسالاری و شایسته پسندی است.

چیزی که باید درباره تمامی بتها چه راستین و چه پوشالی در نظر گرفت محور عمل هر بت است که باید در راستای زمینه تجربه اش ثابت بماند به عنوان نمونه اگر آرنولد در پرورش اندام یا هنر پیشگی بتی نامدار است نباید از او انتظار فرمانداری پر باری را داشت و اگر خمینی در رشته فقه اسلامی نامدار است نمیبایستی از او انتظار زمامداری معقولانه ای میداشتیم و این اشتباه ماست اگر از یک مکانیک خوب اشعار ارزنده و از یک شاعر خوب تعویض موتور بخواهیم زیرا باید بدانیم که کار را به کاردان بسپاریم.

این روزها در داخل ایران تنها دو چهره مطرح هستند که من از هیچکدامشان دل خوشی ندارم زیرا یکی حزب اللهی است و دیگری آخوند ولی چیزی که برایم قابل ستایش است دلیری آنها در رودررویی با حکومت ظالم است چون هم موسوی و هم کروبی میتوانستند به آسانی پولی از بیت رهبری به جیب بزنند و صدایشان را ببندند ولی علیرقم فشارهای همه جانبه کوتاه نیامده اند و امروز در آستانه فراخوان جسورانه راهپیمایی ۲۵ بهمن شاهد این دلاوری هستیم که هر دو بار گرانی بر دوش دارند زیرا تا پیروزی نهایی خطر جانی بیش از پیش تهدیدشان میکند و کروبی حتی با جرات اعلام کرده که «آماده پرداخت هر هزینه ای هستیم»

یکی از نکاتی که در کاربرد لیاقتسالاری باید به خاطر سپرد نگریستن به افراد با دید باز است تا بتوانیم نیکی ها و بدی های آنها را ببینیم و عاقلانه قضاوت کنیم پس هر چند من از آخوندها دل خوشی ندارم هنوز باید جنبه دیدن و ستایش استواری کروبی را داشته باشم و نکته دیگری را که باید در نظر گرفت این است که بتها موجودات فرا زمینی نیستند و مثل همگی انسانهای دیگر در هر نقطه زمانی میتوانند دچار اشتباهاتی شوند ولی کسانی که مبتلا به بت پرستی میشوند دیگر قادر به دیدن خطاهای بت مورد ستایششان نیستند زیرا برای آنها بت همانند دین مقدس شده و همانند دین دیگر قابل انتقاد نیست بنابرین افرادی که از شنیدن معایب شاه و مصدق و خمینی و رجوی و موسوی دلگیر و گریزان میشوند همه از یک درد مشترک رنج میبرند که باعث نابینایی ما گشته و راه رشد جامعه را بر ما مسدود کرده.

ما باید رو راست باشیم - شاه ایراد داشت - مصدق هم ایراد داشت - خمینی و رجوی هم صد چندان - موسوی و کروبی و رضا پهلوی هم ایراد دارند - اما همه آنها دارای نکات ارزشمندی هم هستند مثل من و شما - شاه خدمت زیاد کرد ولی دیکتاتور هم بود - مصدق خدمت زیاد کرد ولی کله شق هم بود - موسوی مردم را متحد کرده ولی دوران خمینی را طلایی میپندارد - خمینی هم شاعر خوبی بود هم جلاد خوبی -  رجوی در شستشوی مغزی دادن در صدر جدول بهترین هاست ولی با صدام همخوابه شد - رضا پهلوی حرفهای زیبایی از دموکراسی میزند ولی تجربه عملی ندارد - کروبی دلیر ولی مذهبی است - خوبی و بدی را باید با هم دید - شاید هیتلر هم املت خوبی درست میکرد - همه خوب و بد دارند.

در پایان سخن یاد آور میشوم که تنها با سنجیدن درست کارنامه افراد میتوانیم انتظار معقولانه ای از نتیجه تلاش دست اندرکاران داشته باشیم و تنها با بینش شایسته پسندی میتوانیم از نتایج دلسرد کننده در آینده جلوگیری کنیم و راه را برای پیشرفت هموار کنیم - چنین تحولی را آرزومندم

Wednesday, February 16, 2011

موسوی جان امام راحل کمکی بهت نمیکنه

موسوی جان تو رو به روح امام راحلت قسم یه بار این امام راحل رو ول کن - شما رو برای سرکشی و مقاومتت میخوان اعدام کنن و اگر تو هر بیانیه صد بار هم خاطرات امام راحل رو واکس بزنی هنوز برای این شغالها فرقی نمیکنه ولی داری آزادیخواهان رو از خودت دلسرد میکنی چون مردم مرگ بر خامنه شعار میدن و از اصل ولایت وقیح بیزارند ولی شما هنوز مشغول قربون صدقه رفتن بنیانگذار سیستم ولایت وقیحی - تازه من هم نمیگم بیا از خمینی بد بگو ولی لزومی نداره تو هر بیانیه دستمال یزدی بندازی یه دفعه بیخیال شو و حال ما رو با این امام امام گفتنت نگیر. زنده و پیروز باشی

Tuesday, February 15, 2011

عکس بی حجاب تیم فوتبال زنان فلسطین

این هم از فلسطینی که حکومت اسلامی ما برایش پیرهن عثمان علم میکنند - در عوض ورزشکاران زن ایرانی باید با پوشش ناب محمدی رقابت کنند البته شاید بد حجابی تیم فلسطین یک حرکت استراتژیک بوده تا با فراهم کردن زمینه های زلزله یا دیگر بلاهای آسمانی قال خودشان و اسراییل را یک جا بکنند.


ایده ایجاد ترافیک برای کند کردن ساندیس نوشان

آیا ایجاد راه بندون مصنوعی میتونه کمکی برای از کارایی انداختن نیروهای انتظامی ماشین سوار باشه؟ نظرتون چیه؟ بنزین تموم کردم - یاتاقان سوزوندم - گیرپاچ کردم - رادیاتورم جوش آورده و هزار بهانه دیگر برای متوقف شدن در وسط راه و ایجاد ترافیک هست

Friday, February 11, 2011

خامنه ای - مبارک - پیوندتان مبارک

بادا بادا مبارک بادا - ایشالا مبارک بادا
گل در اومد از حموم - اسکل در اومد از حموم
قد و بالاش رو ببین - دستش چلاقه این عروس
بادا بادا مبارک بادا - ایشالا مبارک بادا

Thursday, February 10, 2011

سبز سبز تا پیروزی

من از موسوی و کروبی دل خوشی ندارم - یکی حزب اللهی است و دیگری آخوند - دو فرقه ای که از آن بیزارم ولی چیزی که برایم قابل ستایش است دلیری آنها در رو در رویی با حکومت ظالم امروز ایران است - هم موسوی هم کروبی میتوانستند به آسانی پولی از بیت رهبری به جیب بزنند و صدایشان را ببندند ولی علیرقم فشارهای همه جانبه کوتاه نیامدند و امروز در آستانه فراخوان جسورانه راهپیمایی ۲۵ بهمن شاهد این دلاوری هستیم که آنها بار گرانی را بر دوش دارند زیرا هر چند پیروزی نهایی با مردم است ولی تا روزی که حکومت خامنه ای سرنگون نشده خطر جانی بیش از پیش آنها را تهدید میکند - تا امروز زمامداران با ترفندهای گوناگون سعی بر این داشته اند که آنها را از حرکت بازدارند ولی با پویایی دوباره این دو مرد از دولتی که بیم بقای خود را دارد کشتن و ترور بعید نیست و این قمار گران نشانه شیردلی آنهاست که در میان دخمه خفاشان با قامتی استوار و مشتی گره خورده ایستاده اند - من به عنوان یک ایرانی به دلیری این دو مرد میبالم و علیرقم عقاید متفاوتم با آنها همگام خواهم بود - سبز سبز تا پیروزی

Saturday, January 29, 2011

ستار جان - هشیارنژاد جان - خواهشمندم از چرندگویی پرهیز کنید


ستار جان - هشیارنژاد جان - خواهشمندم از چرندگویی پرهیز کنید
هر کی ریش داره عمو نمیشه - هر خدا بیامرزی هم ندا نمیشه
شما با آهنگتون از خاطره ندا دارین سو استفاده میکنید
اون هم برای کسی که ارزش زندگی خودش رو نمیدونست
زشته - شرم آوره - بی وجدانی - بی فکریه - افت داره

Monday, January 24, 2011

شیر و خورشید قبول ولی بدون شمشیر

پرچم رسمی ایران شیر و خورشید است زیرا پرچم کنونی دولت آخوندی هرگز به رای مردم برگزیده نشده و خودسرانه توسط دولتی خودکامه علم گشته است. پرچم عنکبوت نشان کنونی با ایران و ایرانیان ضدیت دارد زیرا واژهای تازی بروی آن نگارش شده است گویی خدا زبان نفهم است و نمیتواند ستایش بندگان غیر تازی اش را بدون حضور مترجم درک کند - اگر خدا پرستی هدف بود که پرچمی با نوشتار «خدا بزرگ است» گزینه بسیار مناسبتری برای ایرانیان بود و از آن گذشته مگر شیر و خورشید از مخلوقات آفریدگار نیستند؟ آیا خدا با سلطان جنگل دشمنی داشت که او را به تشخیص یک آخوند از پرچم ما زدایید؟

اینگونه دخالت دین در ویرانگری نمادهای ملی ما تازگی ندارد زیرا حتی در پرچم تاریخی شیر و خورشید ما نیز میتوان دخالت اسلامگرایان را در افزودن شمشیر تازی به آن یافت گویی کسی نبود بگوید ای انسان اندیشمند مگر شیر ژیانی که تمام جانداران دنیا از او بیمناک اند نیازی به حمل سلاح سرد دارد و آن هم شمشیر منحنی تازیان به جای تیر و کمان آرش کمانگیر و گرز افراسیاب؟

اگر نام این پرچم تاریخی را ملاک بدانیم از هر کسی بپرسیم به درستی میگویند «شیر و خورشد» و نه شیر و خورشد و شمشیر یا شیر و خورشد و قمه پس حتی در نام این پرچم تمامیتش مشخص شده - شیر و خورشید نه کم نه بیش - بنابرین شیر و خورشید قبول ولی بدون شمشیر زیرا سر بریدن منش ایرانیان نبوده و نیست هر چند که در میان تازیان هنوز رایج است.

Wednesday, January 19, 2011

گلایه یک ایرانی از بازماندگان خاندان پهلوی

نخست قبل از آغاز سخنم باید بگویم که من به عنوان یک ایرانی از محمد رضا شاه و رضا شاه برای تلاششان در سازندگی و آبادانی کشورم سپاسگزارم زیرا برای من ارزش این دو مرد نهفته در کارنامه آنهاست که زیر بنای ایران نوین را پایه نهادند ولی علیرقم تمامی خدماتی که شاه و رضا شاه به کشورم کردند از بازماندگان خاندان پهلوی به سختی گله مندم چون گویی به جز نام خانوادگی هیچ نشان نیکی از نیاکانشان به ارث نبردند.

هر گاه پیشوند شاهزاده همراه نام کسی می آید مردم انتظار رفتاری همگام با این واژه را دارند زیرا شاهزاده یعنی کسی که باید الگو رفتاری نمونه در گرامیداشت فرهنگ کشورش باشد و با این نکته گلایه ام را با رضا آغاز میکنم که بر خلاف وظیفه اش در پاسداری از فرهنگ ایرانی نکوشیده و نامهای تازی «نور - ایمان - فرح» را برای هر سه فرزندانش برگزيده‌ است.

آیا این گزینش در شأن شاهزاده ای است که از کودکی برای پادشاهی ایران آموزش دیده و پرورش شده؟ آیا هیچ سلطان یا شیخ عربی را میشناسید که برای یکایک فرزندانشان نامهای فرانسوی برگزیند؟ حداقل شاه فقید نامهای ایرانی شهناز و لیلا را بر دخترانش نهاد اما گویی رضا از بیخ عرب است! آیا شاهزاده ما از ستیز تازیان با تمدن پارسی بیخبرند که حتی نام یکی از فرزندانش را از نامهای ایرانی بر نگزیند؟ آیا این ژرف نادانی کسی را که امید به رهبری ایرانیان را دارد نمیرساند؟

از رضا بگذریم انتقاد را به سوی آن دو شاهزاده ای میگشایم که در نهایت نا امیدی خودکشی کردند و همچنین از شهبانو برای پرورش فرزندانی که شکیبایی نبرد با مشکلات زندگی را نداشتند گرچه بازگویی این نکته بسیار تلخ است اما در گفتن حقیقت شرم روا نیست - خودکشی یک فرزند را میتوان به فال نگونبختی یک خانواده گرفت اما خودکشی دو فرزند جای تردیدی در کمبود روانی و پرورشی یک خانواده باقی نمی گذارد که بار آن پس از مرگ شاه بر دوش شهبانو بوده است.

از پیری اندرزی شنیدم که گفت اگر خود را با کار سرگرم کنی زمانی برای افسردگی نخواهی یافت و این نکته را در زندگی لیلا و علیرضا میتوان دید که گرچه از رفاه بسیار فراتری از دیگر هممیهنانشان برخوردار بودند هنوز افسردگی بر آنان چیره گشت و افسوس چون این دو شاهزاده میتوانستند الگویی در نیکورزی باشند ولی نه تنها گامی در راه نیک برنداشتند بلکه سرانجام با خودکشی الگوی یاس و شکست و سرخوردگی گشتند.

جای گفتن دارد که گاهی خودکشی نیز میتواند گامی هدفمند باشد و نمونه بارز آن را میتوان در خودسوزی اخیر «محمد بوعزیزی» بانی جرقه انقلاب تونس یافت و یا در نوجوانانی که در جنگ ایران و عراق بر روی مینزارها گام نهادند و یا خلبانان کاماکازی ژاپن در جنگ دوم جهانی ولی افسوس که حتی در آخرین تصمیمشان کسی خیری از خودکشی شاهزادگان ما ندید و آنان جان گرانقدرشان را بیهوده به دور انداختند.

سالها پیش ایرانیان حومه سانفرانسیسکو داوطلبانه سرمایه ای اندوختند و ساختمانی را در نزدیکی دانشگاه برکلی خریداری کردند و از آن مرکز آبرومندانه ای به نام «پرژن سنتر» برای گسترش فرهنگ ایرانی ساختند که هر سال جشن چهار شنبه سوری بزرگی در روبروی این مرکز بر پا میشود که مورد استقبال ایرانیان و آمریکاییها و دانشجویان خارجی است. باید پرسید چرا در سی سال گذشته خاندان پهلوی عرضه تاسیس چنین مرکزی را نداشته؟ چرا ما هیچ جای دنیا «پهلوی سنتر» نداریم که در آن کتابی در مورد شاه فقید بخوانیم؟ چرا هیچ بورس تحصیلی به نام پادشاه ما که مروج آموزش دانشگاهی در ایران بود نداریم؟ چرا هیچ سازمانی خیریه ای / کتابخانه ای / بیمارستانی به نام خاندان پهلوی وجود ندارد؟ آیا اداره چنین مراکزی نمیتوانست لیلا و علیرضا را با کار مثبتی مشغول کند که به جای پوچی زندگانیشان به کمک کردن به دیگران بیاندیشند و امیدوار باشند؟

چند سال پیش داریوش اقبالی خواننده برجسته کشورمان برای کمک به ترک اعتیاد ایرانیان سازمانی را با هزینه شخصی و همیاری همفکرانش بنیاد نهاد که گفته می‌شود تاکنون به ترک اعتیاد نزدیک به ۴۰ هزار نفر کمک کرده‌ است ولی علیرقم آنکه لیلا در گریبان اعتیاد چشم دوخت آیا خانواده پهلوی هیچ کمکی به این سازمان کرده اند؟ هزینه ورود هر سخنرانی رضا پهلوی آنچنان گزاف است که گویی وی هیچ علاقه ای به گفتگو با ایرانیان بی بضاعت را ندارد ولی دریغ از یک همیاری در یک «فاند ریزینگ» برای یک کار نیک یا شرکت در یک همایش مردمی - انتظاری که از یک شاهزاده بیجا نیست.

ولی همین شاهزاده در سو استفاده سیاسی از مرگ برادرش دریغ نمیکند و با فرصت طلبی هر چه بیشتر خودکشی وی را پشتیبانی و همدردی با مشکلات کنونی مردم ایران قلم میزند و به قولی نفت ریخته را نذر مسجد میکند اما خودکشی لیلا و علیرضا تنها نتیجه افسردگی و بی بنیگی مفرط آن دو بوده است. اگر درد لیلا و علیرضا از دست دادن پدر و رانده شدن از کشورشان بود دختران صدام هم در غربت زندگی میکنند و پدر و شوهر و برادرانشان را از دست داده اند ولی هنوز انقدر امید به زندگی دارند که دست به خودکشی نزنند.

برخی از دوستانم مرا نکوهش کرده که از مردگان به جز نیکی سخن نگویم و خرده گیری نکنم ولی این نگرش درست نیست زیرا در آن صورت دیگر کسی نباید از کارهای خمینی ایرادی بگیرد زیرا او نیز مرده است. اگر از کاستی این شاهزادهگان سخن گفتم از کینه و سنگدلی نبوده بلکه از فقر کارنامه باقیمانده آنهاست چه بسا اگر بازده شایسته ای از خود به جای میگذاشتند آنها را میستاییدم و به تلاششان افتخار میکردم اما افسوس اینگونه نبوده.

از شهبانو گلایه بسیار است زیرا اگر نام وی را به جستجوگر تصاویر گوگل بسپاریم او را در میان مهمانان طراحان برجسته مد دنیا ازجمله جشن «والنتینو» در رم و مراسم ختم «ایو سنت لورن» و تقدیر «ژان لویی شرر» و «سونیا رایکیل» در پاریس و نمایش نقاشیهای «کلادیو براوو» در نیویورک و«اندی وارهول» و «رومرو بریتو» در پاریس و مرکز هنر «فرانسوا پینو» در ونیز و غیره میابیم ولی دریغ از پشتیبانی از شرکت کتاب ایرانیان در لوس آنجلس یا سایت ایرانیان.کام و بالاترین.کام و نمایشنامه هوشنگ هوشنگ توزیع و شهره آغداشلو و کنسرت کیوسک و آبجیز و آیا نمیتوان گمان کرد که اگر شهبانو زمان بیشتری را در رسیدگی به فرزندانشان میگذراندند شاید میتوانستند از خودکشی آن دو جوان جلوگیری کنند؟

در پاسخ به گلایه من برخی از دوستان تحصیلات عالی شاهپور علیرضا را به میان می آورند ولی آیا میتوان به دانشگاه رفتن شاهزادگانی که انباشتن دانش و فرهنگ از وظایف آنهاست فخر ورزید؟ اگر شاهزاده ای به دانشگاه نرود که باید بر روزگارش گریست و از آن گذشته کجا میتوان کارنامه فرهنگی شاهزاده را یافت و ارزیابی کرد؟ هیچ نوشتار پژوهشی به نام علیرضا پهلوی در جستجوگر «گوگل اسکالر» که منبع معتبر اینگونه نوشتارهاست یافته نمیشود زیرا او هرگز پایان نامه دکترایش را به اتمام نرساند که نوشتاری قابل رجوع از خود به جای بگذارد و حتی درستی منبع نوشتار «مینوی خرد» را که اخیرا در سایتهای ایرانی به اسم او چاپ شده را نمیتوانیم بیازماییم زیرا مرجعی از آن را در هیچ سایت دانشگاهی نمیتوانیم بیابیم آن هم در روزگاری که بیشتر کارهای پژوهشی دانشگاه های معتبر آمریکا در جستجوگر گوگل اسکالر به ثبت میرسند - وانگهی فقط یک نوشته از یک دانشجوی رده دکترا کار ناچیزی است و ارزش ستودن آنچنانی ندارد بنابرین اگر نوشتارهای قابلی وجود ندارند که بتوانیم از آنها چیزی بیاموزیم و بستاییم باید با افسوس گفت که سالها تحصیلات عالی این شاهزاده عواید مثبتی برای جامعه نداشته.

برخی دیگر بر این باورند که خانواده پهلوی کارهای نیک بسیاری انجام داده اند اما نخواسته اند آشکارشان کنند و این نگرش آرزومندانه است زیرا زمانی که نیکورزی میتوانسته برای حفظ آبرومندی این خانواده کمک مفید و موثری باشد چرا کارهای نیک خود را پنهانی انجام دهند؟ خانواده ای که به خاطر خشم افکار عمومی از زادگاهشان گریزان شدند با مهر ورزی و کمک به دیگران میتوانستند موج کجفکری افراد را به راستی برگردانند لذا به پنهانگری نیاز نبود پس با منطق میتوان نتیجه گرفت که این گمان گزاف است زیرا من هم میتوانم ادعا کنم از خاندان پهلوی پشتیبانی کرده ام ولی نخواسته ام که آشکار شود.

آنچه که گفته شد تنها برای گریز از بتسازی و مرده پرستی ما ایرانیان است تا به جای آنکه از افراد کورکورانه بت بسازیم و مرده ها را تنها به دلیل مرگشان ستایش کنیم بتوانیم کارنامه افراد را بسنجیم و اگر پر بار بودند آن را تقدیر و اگر سبک بودند آن را نقد کنیم. اگر با چنین بینشی به پیشینه افراد بنگریم خواهیم دید زندگی و مرگ لیلا و علیرضا ارزشی بیش از یک خط در پاورقیهای تاریخ ایران نخواهند داشت - حقیقتی تلخ ولی اجتناب ناپذیر

Sunday, January 16, 2011

واژه «ما هستیم» چنان خار چشم بردران ارزشی شده صبح تا شب منفی میدن

من طرفدار حکومت سلطنتی نیستم و سیستم جمهوری را بیشتر می پسندم
ولی علیرغم این فرق بارز عقیدتی هنوز به شهرام همایون علاقه مندم زیرا
شیوه مبارزه مثبتی را در پی گرفته تا با آگاه کردن مردم با هویت و پیشینه
ایرانی خرافات و تازی پرستی را بزداید و همبستگی ایرانی را جایگزین آن کند
و این واژه ساده «ما هستیم» نمایانگر این جنبش است و با مبارزه سر سخت
برادران ارزشی با آن در بالاترین هراس رژیم را از این همبستگی میان مردم
را آشکار میکند پس به کوری دشمنان ایران ما هستیم

بالاترین عزیز این فیلتر لامذهبت رو درست کن

این فیلتر لامذهب بالاترین رو هر بار خاموش میکنیم صفحه بعدی دوباره واسه خودش روشن میشه
پس یا لامذهب رو کلا ورش دارین یا لطفا درستش کنین آزمایش کنین بعد به خورد مردم بدین!
چون انباشتن یه گزینه ساده بامبول نداره - من خودم تو کار نرم افزارم میدونم جریان چیه!

اول که لينكهای لامذهب رو سانسور کردین دیدین مردم دادشون رفت بالا دیدین دارین ضایع میشین
خواستین درستش کنین تا مثلا به مردم اجازه بدین خیر سرشون خودشون انتخاب کنن ولی با این
سیستم دوزاریتون ديگه لينكهای خلاف شریعه نمیتونه رای بياره چون اصلا كسی نمی بينتشون
پس یعنی سر مردم رو شیره مالیدین - راست میگین بذارین گزینه دیفالت فیلترتون خاموش باشه
و اونهایی که مذهبی هستن در راه خدا زحمت بکشن و لامذهب رو روشن کنن اجرشون بره بالا

Monday, January 10, 2011

بی بنیگی فرزندان شاه

به عنوان یک ایرانی افسوس میخورم که فرزندان شاه کشورم نه تنها نتوانستند
به خاک و مردم کشورشان کمکی کنند بلکه زندگیشان را نیز به پوچی دور انداختند.
اگر درد لیلا و علیرضا از دست دادن پدرشان و رانده شدن از کشورشان بود لازم به
گفتن است که دختران صدام هم در غربت زندگی میکنند و پدرشان و شوهرانشان و
برادرانشان را از دست داده ولی هنوز به زندگی انقدر امیدوارند که دست به خودکشی نزنند

Thursday, January 06, 2011

مهران مدیری و دزدی محتوی داستان قهوه تلخ

دوستداران سریال قهوه تلخ شاید ندانند مهران مدیری ایده اصلی سناریو خود را که
داستان مردی امروزی است که با سفر به گذشته خود را در دربار شاه میابد از کتاب
«ماشالله خان در بارگاه هارون الرشید» به نوشته طنز نویس معروف ایرج پزشکزاد
دزدیده و صفت نبوغی را که به او برای این کار تقلبی داده اند برازنده وی نیست

Download: ماشالله خان در بارگاه هارون الرشید

کتاب را از لینک بالا دانلود کنید و بخوانید و بخندید

Saturday, August 08, 2009

Back again!

seems like a case of writing block was in place for almost a year but here's a run down of things I cared for in the past 11 months...

1) First black president, thank you rap music for laying a foundation for acceptance

2) Uprising in Iran against a doomed regime that's neither "islamic" nor "republic"

3) Hope, even when least expected there's always a chance as both #1 and #2 point out

last but not least follow http://twitter.com/jadugaran

Wednesday, September 03, 2008

Joe Lieberman or Dime Bag Hooker?

Joe Lieberman is a disgrace to democrats, politicians, Jewish folks, and not to mention men in general for being a two faced bitch. How can any self-respecting democratic VP candidate end up kissing republican's ass is beyond me!

Tuesday, March 27, 2007

Joe Lieberman

Joe Lieberman and the punk ass from Arkansas Mark Pryor can both eat a fat iraqi dick for voting againt the iraqi pullout deadline, Joe Lieberman can also suck a log of turd outa my hairy iranian ass for having hawkish desires againt my people, but it's all good thou, let him drum up more war fantasies, you live by the gun you get it stuck up your ass sooner or later...

Friday, March 16, 2007

Bless you

It's been brought to my attention that I'm blessed and so are you dang it, remember that!

Saturday, March 10, 2007

verb to yo aunts

legofish is on to somethin'
shot callin google bombin'

copy and paste the EXACT link below in your godforsaken blogs

300 the movie

and while at it, eat a duck neck

Sunday, January 14, 2007

My computer was infected with a pesky Trojan recently wich thanks to this blog I got it fixed: http://ganellon.blogspot.com/2006/10/skills-of-former-employ.html

long live geekdom

Wednesday, September 06, 2006

Torture Anyone?

From today's CNN article http://www.cnn.com/2006/POLITICS/09/06/bush.speech/index.html

"Bush said torture was not part of the program and he had notauthorized any form of torture, saying American law forbids it."

and later...

"Bush said Wednesday he would ask Congress for explicit rules so U.S. personnel are protected from abuse charges as they fight the war on terror."

Now if the US personnel aren't doing anything illegal such astorture why in the world would they need explicit protection? I think he's pulling one of them definition loopholes for the meaning of torture, same way Clinton did with the definition of having sex, or he's just retarded...

Sunday, July 30, 2006

Finaly a politican with some honor

So I read in CNN today that John McCain's youngest son has joined the Marines which is an honorable thing to do amongst the spoiled and priviledged elite of this country, as much as i dislike the war machine and consider anyone who joins it somewhat nuts this guy is putting his money were his mouth is which is respectable...

Tuesday, July 25, 2006

Crappy GBX Shoes

Dear GBX staffer
About two months ago my eyes caught a nice pair of your boots and I paid $85 to buy them thinking that they're not only nice to look at but based on the price they're going to be decent quality too, however to my dismay after a total of maybe 10 wears I noticed the main front seam on the right shoe had torn. I shrugged the problem off as a random incident and took it to a shoe repair shop where I paid $10 for them to re-stitch it and happily wore my cool GBX again only to find that this time after just a few more wears the seam on the left shoe had torn, on the same exact spot as it had on the right side! This time I was certainly upset because I realized I had paid a premium price for a lemon item made with poor workmanship which is not expected from a brand name with advertising on major magazines. Yet again I had to pay another $10 to fix the stitch and mind you those boots are not worth $105 in my book, even $85 was pushing it but I bought it because I really liked them but perhaps next time I should consider Payless!

I'm writing you this as constructive criticism hoping you will pass it along to the people in quality control who need to pay closer attention to the durability of your products because after all market share is lost one customer at time...

Sunday, July 23, 2006

Cheesy Damage Control

Here's a lame little attempt to preserve the goodie two shoes image that is often portrayed of Israel in the US media:

From CNN.com headline today Israeli army doctor saves Lebanese woman

Now to put this into perspective the only reason this kind hearted doctor had to go out of his way to save this civilian woman is that his fellow comrads in IDF were bombing the bejusus out of her half hour prior to the rescue, so good job IDF, y'all deserve a humanatarian award, big up!

Anyone with 2 cents worth of brains can clearly see that the Israelis are as savage as the Hezbolah, they're the two sides of the same coin so thank you mr. jewish CEO of Time Warner for the editorial guidance but your attempt to paint a pretty picture of your side of the battle is just lame, but then again i'm sure if muslems were running the media we'd hear similar garbage about how mohammad married a 9 year old jewish girl in the midst of war, horray for ignorance...

Sunday, July 16, 2006

Stupid War

Fuck Israel, fuck Hezbollah, fuck the war and the war machine producing defense sector, if you work for Lockheed Martin fuck you, if you're in the army, navy, etc. fuck you too, see how great your war toys are when nature strikes against y'all, fuck your tanks and your artillery, aint no match for a volcano, you fuck with earth and earth will fuck you up, throughly and comprehensively, you saw the tsunami, you saw the new orleans, your stupid human karma is catching up with you quick, learn to respect the planet and coexist fuckers.

Monday, July 10, 2006

F da Police

Big up to my main man Cyrus Kar for taking the government's irresponsible ass to court.
Read for yourself: http://www.cnn.com/2006/LAW/07/08/rumsfeld.sued.ap/index.html

Friday, June 30, 2006

Wack Legal System

alright, let me vent here for a second since this is insane, the link below is a story of how there's a legal battle going on to auction off ancient Iranian artifacts that is currently on display at a university so it can pay for a lawsuit brought upon by some greedy nimrods who got hurt while visiting Israel...

Excuse me for being blunt folks but if you prefer not losing an arm or a leg then please be kind to your limbs and don't visit a war zone, when you visit a country that's actively involved in a war then odds of getting shot up the ass by chance increases so if you took that risk and visited lets say Israel, or Iraq, or Colombia, etc. then for love of god shut your face and don't cry foul asking other nations to cover up your loss...

http://www.chicagotribune.com/news/local/nearnorthwest/chi-0606280242jun28,1,7737878.story?coll=chi-newslocalnearnorthwest-hed&ctrack=1&cset=true

Moral of the story: Fuck Israel and Palestine both, Iranian people's historical heritage is not meant to pay for their continued stupidity of not getting along!

Tuesday, May 02, 2006

it's alive

and it's awake, those who want it best await, dished out

Monday, November 07, 2005

The Manly Trance

does your dj play watered down gurly trance?
do you wish your trance could kick your ass?
if you said yes to those questions then look no further as the almighty Christopher Lawrence http://www.christopherlawrence.com will not let you down, I saw the man live over the weekend and it was relentless ass kicking from the first track to the last, and while we're on the topic for all your sound mastering needs visit http://www.thefinalsound.com as he rocks too...

Friday, October 21, 2005

chew on this

alright, let it be known that i'm bitter and wont let it slide anymore, lessons in life repeat themselves till you learn them and i'll slap anyone trying to teach me new ones, relatively young hostile and capable on full on self-preservation mode, rather step than get stepped on so watch your toes and tails, mr nice guy with a razor blade smile passes by, you welcome...

Friday, August 12, 2005

Enemy of the State

Yes folks, after nearly 2 years in operation my http://www.deev.org site was finally blocked / censored by the islamic government in Iran so now the people in Iran cannot access my music anymore and I'm now officially an enemy of the state. This event is not a surprise to me at all, just a while back the wimps at PersianBlog.com took down my writing because they were deemed unislamic so this was just a matter of time so I'd like to say thank you Mr. Ahmadinejad (the newly appointed puppet president) becuase you've only made me more rabbid to bite harder and tear y'all to even finer shreds, we'll see in your four years how many kids will recite my rhymes line by line and how many will recite your doomed quran, just wait and see...

Tuesday, July 05, 2005

Greetings from Iranian.com

Reporting live from the head quarterz, properly eyerainified az de hed koo are terz in bear ache lee kaali for nia, ve der ank tea here, cheers

Wednesday, February 23, 2005

Greetings from Los Ang

Rain had been pouring down for last 4 days in the land of the angeles but today its sunny, bono, the frontman, you too eh? I'm here to send my warmest regards to a man that made me laugh a great deal, Hunter S. Thompson, when I read Fear and Loathing I was glued to it till the last page and catching the movie one late night had me rolling too, he blazed his own trails and cheers to that, may he rest in peace once his ashes are shot out of a cannon, per his last wishes, gonzo has left the building...

Thursday, December 23, 2004

Official Pain in da Arse!

It's official folks, I'm finally a thorn in Islamic Republic's censorship bureau's eyes as they took down the my Persian blog at http://deev.persianblog.com

I'd like to send an official "thank you" for this validating acknowledgement as I have been expecting it for a whole year now, about freaking time the lazy bastards got to it, now only if my arms were long enough to punch over seas...

Tuesday, September 21, 2004

Despite an earlier statement

Kill Bill was not a pile of crap as claimed previously! This post goes out to one of my homies who made me watch volume 2 and to my surprise the movie redeemed itself and wasn't a complete waste of time, however I'm still shook up from the violence in the first volume, why did he have to make it so stressful? In other news, I still punch people, more later...

Wednesday, July 28, 2004

There goes all your comments...

And that's how we operate around here, with an iron fist!

Well, here's the deal, back in a day when blogspot was lame and didn't even have it's own commenting system I installed my own commenting application that worked very well under unix environment but choked under windows because for some reason the $HTTP_REFERER variable is missing in the windows version of PHP, naturally I'm too lazy to hack it for more than 7 minutes so I said the heck with it and instead decided to just use the new commenting feature on blogspot (and hence the new fancy green look) and that means your words of wisdom are forever gone, I still have a backup of them but you can't look at them and marvel in your own glory, as Nelson (the older bully kid) in Simpsons says "Hah Hah"!

Monday, July 05, 2004

Mystery Solved

So what was the cause of the mystery stink by my desk? two words, STINK PARTICLES!! Here's the deal, I have a 10 year old nephew who visits me once or twice a week. Upon his arrival he always sits on my chair and launches one of my downloaded Futurama episodes while I kick back on the bed and watch it with him. Last time we were watching an episode I noticed homeboy had his feet up on my desk, and being an active kid his feet stinks much like mine did when I was 10, so it turns out that the mystery smell was caused by the residue stink particles of his feet left on the surface of my desk. How about that, eh?
Thank you!

PS: blogspot ate my post, bastard!

Tuesday, May 25, 2004

What stinks?

something has been smelling real foul and sour by my desk for the past 2 weeks. It smells like dirty socks and I can't figure out what it is because only a random whiff or two hits me every now and then and leaves me searching. At first I thought maybe it's me, I'd smell inside my shirt, socks, armpits, but nada...

You see, couple of years ago I had the same problem and it turned out to be the leather band of a wrist-watch I wore hiking everyday, it was rotting with the help of my sweat and I could only smel it when I had my left hand suporting my chin when I read articles and junk but I'm not wearing a watch anymore...

I remember last time I had the delima for a few weeks too trying to pin-point the darn smell, this time I've smelled everything, the mouse pad, the keyboard wrist pad, even the canvas on the directors chair I sit on, but no luck so far...

Wish me luck and I will inform the inquiring minds when this mystery is solved, thank you!

Saturday, May 15, 2004

Happy Birthday

This one goes out to the one I love...
This one goes out to the one I left behind...
don't know the rest and not in the mood to google it!

Friday, May 07, 2004

Retarted Bots

Ever since I wrote that piece dissing the fundumentalist moslems the stupid ad on top of this page is for "Islamic Books & Music", i guess they're right when they says there's no bad publicity, stupid search-phrase-bots! And while I'm at it, stupid Flanders!

Friday, April 30, 2004

Screw this

And all other not-money-maken activities for the time being, time to focus on da $ for a while, peace...

Wednesday, April 28, 2004

You know you're not a spring chicken anymore

When going to a bookstore for reading is your idea of a good time, but then again, who wants to be a spring chicken of all things? Fortunately I live within walking distance of a large bookstore with nice comfy leather chairs and soul-crushing florescent lighting, but hey, no complaints about my free readings man, god bless them.

Saturday, April 24, 2004

Kill Bill

Saw the first Kill Bill, it was nicely done but too violent for my taste, kind of a reminder for why I don't watch movies much, I feel jipped if I don't like them, I don't like gambling either cuz I feel jipped when I lose, same with most video games, I feel jipped when I die, the jipping must stop.

Thursday, April 22, 2004

Fun-da-Mental-ism

Fundamentalism is like this, it's fun for da mental people, but a pain in the ass for others. Today I was talking to a friend of mine about the islamic fundamentalists whom rule my country with an iron fist, it's needless to say that I don't like them, but what I truly hate is the wuss-ass moslem fundamentalists who live in the western society, if the islamic system's so good then why are you living in the west and not Algeria? This is what makes me laugh that the staunchiest of all communists and moslems always live in the west where it's so easy to enjoy all the fruits of a free market economy and booz and sex drugs rock n roll life, but at the same time constantly blaber about the greatness of Lenin and Quranic rule. That same staunch communist would not last 6 months living in China or Cuba and the same pussy moslem wont last 6 weeks in Iran or Saudi Arabia either when they have their basic right of voicing their opinions rubbed away from them.

It's been cool in US to become a moslem just as a way of rebillion against the wasp government, as in nation of islam fight the power yo, so there are a buncha moslem rappers who do islamic propaganda rap and with as much respect as I have for the skill level of some these people I can't help myself but to laugh at them when I hear pro-islamic bullshit from Wu Tang Clan members, KRS-1, Rakim, Freeway, etc. because all of them would not even get passed the censorship beurau at any given islamic country and most likely jailed for being "propagtors of vice" and corrupting young islamic virgin ears with their profane lyrics.

Here's a fun example, in the recent album by RZA of Wu Tang Clan (also the producer behind the soundtrack for Kill Bill), he has one song where he talk about "islamic bombs dropping" while just the song before he's saying "all I wanna do is drink smoke and fuck" which are 3 things that can potentially bring about the death penalty for RZA's hypocratic ass if he was living in, hmmm, Saudi Arabia, the homeland of Islam, or current Iran, my own clergy ruled land. Mind you, RZA's album is great thou, great production quality, one of my personal favorites as far as hiphop goes, but what can you tell the guy? nice job too bad you're mistaken?

Here's another example, I know this one person who's done every drug on the planet, has drank more booz than Sam Adams, screwed more skanky women than the GI's in philipines, done every unislamic sin in the book but he still praises the Iranian government just cuz he hates the western hegemony and the consumer lifestyle it promotes, what the heck? just cuz you hate one system that doesn't mean you should love the absolute oppisite considering you'd be the first one to have your ass hung for your way of lifestyle in the system you're praising. What a pile! Anyhoot, so that's the beef I got with da Mentals!

Anger Management

Sometimes when I hear/read/learn about some of the political issues in my country I truly want to choke some people with my bare hands, most likely to kill cuz at that time I don't have any respect or value for preserving a human life or forgiveness, which is exactly how the circle of intolerance and violence continues, so it's been such a challange to contain my feelings of revenge. Must start reading the Art of War, I need to learn better fighting techniques.

Tuesday, April 20, 2004

Special

Today is a special day, it has nothing to with Hitler and them two crazy Colombine kids, it's special in a special way, kinda like you are my dear reader, can you say special? yes? so happy special day to you!

Monday, April 19, 2004

Anywhere between 29 to 45 wives

If you consult with my penis regarding that issue, it'll say right on at first, but most likely would change his mind after the 19th one. If you consult with the heart, it'll shiver at the prospects of having to maintain that number of bonds, and if you ask the mind it'll flip out at the required expense, management skills and headaches of such idea, but someone was living da life like Hugh Hefner way before him, in fact even more hard core than hef when he married a 9 year old at the ripe age of 58, way before Viagra was invented, and interestingly enough, over 1 Billion people call that man a prophet and literally worship the grounds he walked on, mental retardation seems to be a widespread epidemic, what can I do?

Kiss my ass ASP

ASP makes me wanna direct my own rendition of Kill Bill. Let it be known that sites built on Microsoft's ASP are slower and break a lot easier than sites built by PHP particularly disscussion forum sites.

Sunday, April 18, 2004

Knob tweaking

With the departure of my producer friend for a world trip I've been left with an aching hand clicking away endlessly at knobs and setting to draw the perfect bass line, find the perfect sound, just the right amount of reverb, the proper volume and all the other 172,000 settings available to me FL Studio. It's becoming a sort of addiction, a self imposed torture, hopefully it'll all is worth the effort...

Eye

Eye - don't watch movies
Eye - hate working for da man
Eye - don't have respect for the authority
Eye - don't have respect, period
Eye - don't practice what I preach
Eye - find life as we know it to be full of crap
Yet eye - am fairly content and happy
Eye - talk a lot of shit, yet hate it
Eye - needs to shut the pie hole

Friday, April 16, 2004

From the Desk of the Disgruntled Web Professional

I hate Java, I really do, well, I should clarify that the concept is great but the implentation of it sucks. Here's the deal, back in a day when they first made java there was this huge hoopla about the programming language of the future and how it's gonna get embeded into anything from ur toster to ur nike shoes and it's platform independent and this and that until we saw it in action, slow and clunky! Later it got even crappier when Sun and MS got into the "proper java VM" battle with Sun revoking MS's license for breach of contract so MS stopped shipping its java VM altogether with their XP, so then if you the consumer wanted to say play a game on yahoo you couldn't, unless you installed the Sun VM, which of course is a huge pile of crap and the main reason behind this post. If you happen to visit a god-forsaken page that has some retarded java applet on it (in my case tonight it was a freakin java clock on a page, like I don't have a clock anywhere in my home) and all of a sudden the computer crawls for 30 seconds while the java VM loads. What's even funnier to me is that some companies back then (like Corel for instance) were planing to port all of their products to java so it could be "platform independent" and i wonder if they're still pretty thrilled about it. In conclusion I'd like to wish for both MS and Sun to go to hell.

Tuesday, April 13, 2004

Da Cock Sauce

Despite risking being labeled a blatant homosexual, I have to admit that I love "Da Cock Sauce"! Back in 1992 (wow, i'm ancient) I had an asian girlfriend who loved "Da Cock Sauce" and she used to eat it with everything, I mean everything, in fact she used to carry a small bottle in her purse and frankly, one time I took her to have Persian food and she had it with zereshk-polo, it was just too much. Who knew 12 years later I find a place in my heart for "Da Cock Sauce", I don't carry it cuz I don't have a purse, but I admit that I dig it.


Friday, April 09, 2004

Medicine Ceremony

It was around 7pm by the time we got on the road and our destination was about 3 hours away. The two friends that I was going with had both participated in a medicine ceremony before but this was going to be my first. We drove most of the way without a hitch but about an hour before our destination we hit heavy snow fall on the freeway and had to greatly reduce our speed making us even more late than we already were but at the same time providing a good excuse for our tardiness. We also had a hard time finding our destination, some 10 miles into the reservation land, as snow had made it hard to recognize the visual landmarks my two friends were looking for.

We finally got there perhaps two hours late but this was going to be an all night ceremony and after asking the medicine man's son we were told it was OK for us to join the ceremony as long as we wait by the Teepee for the drumming round to finish and then ask for the permission to enter.

We waited outside for a few short minutes in a beautiful 3 inch blanket of snow by the warm glow of the Teepee, it was a nice scene, and soon they let us inside and the people inside made room for us by rearranging their seating. My two friends sat together on one side and I sat alone on another side. The Teepee was full, thirty something people sitting knee to knee in a circle with a nice hearty fire burning in the middle.

Soon as we sat on our pillows, they passed us a tobacco pouch; we were to roll tobacco in what were square cuts of corn husk. I was told to only puff it and not inhale, and do it while sending prayers. The ceremony was a healing ceremony for an old and well respected medicine man, perhaps in his sixties, whom was suffering from some ailment. I puffed the smoke I hade made and the tobacco had a really good taste to it, nothing awful like store-bought cigarettes but rather sweet and tasty like the tobacco served with hookahs.

After the tobacco they passed on a metal bowl of the mashed peyote, the sacred cactus, or medicine as they called it. I was told to eat as much as I saw fit, so I had five spoons. The taste was slightly bitter, but nothing bad, it has a strong smell to it and it numbed my mouth like how mint or ginger does. Later they brought a metal bucket of peyote tea and once again one was supposed to drink as much as one seemed fit, I had two small cups, the taste was even less bitter. And lastly they passed a metal bowl that contained the real thing, fresh peyote cactus buttons. The buttons were the size of a person's big toe, or more or less size of a walnut, and they were chewy like cucumber, I had a couple of them.

The drumming resumed after that, and through the whole night, there would be half hour rounds of drumming and chanting, and half hour segments of the elders and relatives talking and praying for the man with the ailment. There were strong currents of wind outside making it difficult for the smoke to escape the open hatch on the top of the Teepee hence baring the heat and the smoke was challenging at some points through the night. There were 3 people in charge of the fire whom would bring in logs to burn, every time they'd open the door to get more wood a cool breeze would come in and would refresh and rejuvenate.

Having never digested anything like it before, my stomach was wrestling in turmoil the whole night and that's when I felt glad that I had fasted the 12 hour period prior to the ceremony. Between the churning stomach, enduring heat and massive amount of smoke while sitting for 12 hours, if there was one thing that I learnt that night was respect and patience. Respect for the medicine and for the people under that roof whom accepted having me there amongst them with an open heart, and patience for the nagging voice in my head asking "I wonder when the ceremony ends" to subside.

In the morning, around 10am, we were treated with a small yet great tasting breakfast of corn gruel, fruits and semi-dry shredded meat, and then later at noon there was a huge feast for lunch. And purpose of writing this? As an Iranian I feel very lucky and privileged for having experienced this event, I got to experience something that not many people of my creed gets a chance to, and that it was all worth it.

Tuesday, April 06, 2004

FYI

Rage Against the Machine's Zack de la Rocha is still by far the coolest and the baddest lead singer alive, followed closely by Bono, David Gahan and Sting. Of the dead people, Hendrix is da man, may he rest in peace. It's been a good five years I've been listening to Rage's last album and the songs still makes me wanna rage against some kinda machine!

Wednesday, March 17, 2004

Radiohead

Let it be known that song #3 from their Kid A album (titled "National Anthem") has the baddest bassline known to me at the current moment, and yes, i know it's old news, but i just listened to it again. The point of this post? if you haven't heard the song get it now!

Saturday, February 21, 2004

Corrections...

So I went to another sweat lodge ceremony, and this time paid closer attention, the nice smelling stuff they sprinkle on the hot rocks is cedar, and not tobacco, they still offer the tobacco to the fire, but inside the lodge it's the cedar that smells great. Man, the after sweat dinner is like the icing on the cake, sooooo good (althou I'm never a big fan of the frostings on top of a cake, so darn sweet, but hey, figure of speech).

Saturday, January 31, 2004

Nice, Hot and Muddy

Tonight I had the fortune and previledge of experiencing my first sweat lodge ceremony. The ceremony is held at an older native american man's home every friday, we got there at around 5:30 pm and a nice big fire was already burning brightly with volcanic rocks burried underneath, after being introduced to everyone, shaking hands and small talks, the ceremony began by one of the elders burning some sweet smelling tobaco by the fire and sending prayers, we then stripped to our swim-trunks, each sent a prayer to the fire and went inside the iglo shaped lodge, kneeling, thru the small opening and sat down on the dirt ground one next to another tightly with knees bent upwards to the chest so that everyone, about 20 men, could all fit. The elders sent prayers, the man in charge of the fire brought 7 rocks in, 4 for each direction of the compass or the 4 stages of life, 1 for earth, one for the skies, and one for people, they put some of the sweet smelling tobaco over it and the lodge was filled with a nice tastey smoke, they brought in a metal bucket of water, or as they called it water of life, poured some over the rock and the drumming and chanting began, the elders chanted at first, but as it got hotter everyone participated, the chants were prayers in their languages and felt easy on the soul and the drumming was hypnotic. After the first round of songs they opened the small cloth door for fresh ait to come in, and elders spoke wise words about bringing about goodness through prayers, they brough more rocks in and so it went for four rounds, each round was hotter from the previous round with the accumulative heat of the combined rocks, the tip of my ears were burning but it felt good. The elders had a lot of wisdom in their talks during the airing breaks between rounds, this was a beautiful experience, I felt close to earth and all the different walks of people present there, from the elder natives, to the hispanics, to the white people and to myself, the iranian, amazing how simple it is for different people to come together and share one love, one spirit together with respect. After the ceremony we all went inside the house and had one of the tastiest home made meals, tortillas, stew, rice and beans and potatos, truly hit the spot, I think this is gonna become a new tradition for me, peace and respect goes to my native american friend who introduced me to this, I truly feel elated.

Monday, January 19, 2004

Danger Ball

Danger Ball is a ball exactly size of a volyball but with the grippy texture of a basketball, like a mini-basketball, it's black in color, and the catch is that it weighs 10 pounds. Danger ball wasn't meant to be dangerous at all, in fact it is sold as "medicine ball" for people with joint problems to lift it as a way to get the exercises recommended by their physical therapists but when it's thrown at people intentionally it earns its nickname, danger ball.

Last year I had the fortune of spending a great deal of time at a friend's house who owned a danger ball. Playing danger ball was a party favorite, people loved getting knocked outa their spot by a speeding 10 pound ball hurled at'em, drunk or sober, men and women, short and tall alike. It was always a great mystery what would happen (or what would break) when someone missed catching the dangerball, once a stray ball hit the computer on the floppy button and ejected the floppy 8 feet out, another time it landed on a synthesizer and scared the bejesus out of the people involved. Danger ball is not a sport for weak hearts, do not try it at home boys and girls.

Tuesday, November 11, 2003

Iron Fist Part 3

excerpt taken from CNN.com at the time of the post:

Saudi king vows to strike attackers with 'iron fist'
Saudi Arabia's King Fahd pledged Monday that he would strike militants with an "iron fist" in the wake of a weekend car bombing in Riyadh in which al Qaeda is suspected. U.S. officials said Monday that intelligence suggested al Qaeda plans more attacks in Saudi Arabia.

Now how al-gay-duh's gonna like saudi's hot from under the dessert sun iron fist I don't know and can't care less about either but at least now you know who copied who's style first! Fucking Saudis!
Legofish, as my only comment giving reader I praise your courage and good will.

Wednesday, October 29, 2003

ob.update

time to update this B . I . H. as i'd been neglectful...
funny, i've gotten random readers out of my regular circle of "linkees" ever since the song's been out and suddenly i appear better looking to people too, must be the horns, had 5 dear friends visitng my hideout for a weekend, talked so much shit we could had opened a fertilizer factory, i love my friends though like they're my family as they are a colorful crew, and for da local homiez, the deparure of the legendery bass t, the producing genius behind many of the stories on this blog including de dizzamn dope beat on dastaa baalaa, is nearing and it sucks as i shall try to make my own music too and see what happens eventhou i do not play any instruments, also, met a few young local rockers, got sweet guitars and creed like vocals, p - c & t crew, i wanna record a rage against da machiney type of track with them or their samples, cept hopefully faster harder better as i'm all about adding value to other people's art and iron fist is how it is done too so no need to get philosophical trying to say it's a bad thing! online friends, legofish, real funny jack ass, very nice, and to the rest, be warned, i bite people. over and out

Sunday, October 19, 2003

Hip Hop Life

Last night I tagged along with my producer friend to go to a birthday party in the semi-ghetto part of the town, the pre-party party was already somethin' by itself to write about, but the actual party was amazing. 4 DJs in the kitchen mixing and spinning every good hip hop beat out there, 6 emcees battling, 6 breakdancers in the living room spinning on their hands and heads, and and a buncha graffiti artists in the yard tagging the walls, to make the long story short, it was like being in the eminem movie 8 mile! I bailed at 3:30 before the cops showed, but since my ride had taken off I walked through the hood and past the cemetary, thank god I'm a large person and not the likely target for getting picked on by men and ghosts alike. Took the two mile walk to the 24 hour joint by the university and ran into my friends there, had a burito, chai and fries, and for the first time in years I stayed up till 6 am. Now that's what I call an exciting night!

Wednesday, October 01, 2003

Safe from Harm



I see my reflection and I don't like what I see
I'm loosing my way I need someone to find me
into the light and keep me safe from haaaaarm...

I need protection to find me a way
somebody to hold me so I se the day
into the night and keep me safe from haaaaarm...

In case you're wondering what the hell, that's my favorite new house song. It's called Safe from Harm by Narcotic Thrust and bay area's good ol' DJ Behrouz is doing cool things and making his mark felt by the remix he's done of this song. Check out his site and the song will play there http://djbehrouz.com/home.html
Mad love goes to all the eyerainians doing cool shit with music.

Friday, September 26, 2003

Boring

Alright Alright, so it's Friday night and I don't feel like going out tonight, no sign of will to debauch in me tonight, not in the mood to socialize and doesn't mean I'm in a bad mood either, I'm feeling content and prefer to spend the night quietly at home. Damn man, I just had some Akbar-Mashti Brand (TM) ice cream and it kicked ass. Been working on the lyrics for a 175 bpm drum'n'bass song and in fact, time to get back to it and oh yeah, it's my blog, I can be boring if I want to damn it!

Monday, September 08, 2003

Debauch Mode

You know it's a good party when...
1) It's someone's 21st birthday
2) There's a professional lady doing body arts in the back yards
3) There are more girls than guys throughout the night
4) There are girls getting their breasts painted in the back yard
5) There's plenty of booz and people blazin' it in the back yard
6) There are people beat-boxin' and freestylin' in the backyard
7) There are people breakdancing in the living room with a large crowd around them
8) They play your music and you get props from people who don't understand its words
9) There are empty beer cans laying in the bath tub
10) Cops show cause the neighbors complained

Tuesday, September 02, 2003

Persian Rap

So it only took a year to write the lyrics for this and two months to record it with the help of my producer friend, and i guess that's no big deal, but just in case you weren't sure if I could kick ass before, this will make it clear...

Deev - Dastaa Baalaa

Tuesday, August 26, 2003

Anti-Rust

Gee, since x3me twisted my arm in the last post's comments I'm updating for his sake!

First off, once again, two nights in a row and two different shitty dreams to wake me up feeling pissy! Up yours subconscious mind, I'm not giving up sleep not for you and not for anyone so you can take the bad dreams and shove it up ur subass!

Secondly, lately i've been inspired enough to get some new muzak to listen to and since i rule with the iron fist I shall force feed some of my recommendation by jamming it in your ears, you can use the ear coning method described below to undo the damage, so here it goes, my fave new albums as of now...


1) BT - Emotional Technology
So yeah, I wasn't a huge fan of BT before and for that matter this album is extremely pop but it's so damn well produced that I had no option but to love it, even the songs that sounded fruity at first has grown on me, the buzzes and fuzzes and effects on the vocals are amazing and for that matter inspirational for any electronic music enthusiast!

2) Postal Service - Give up
Simply said it's feel good music. So mellow yet not boring, with surprisingly good lyrics, this one is a sure shot recommendation, it's so chill that i'd be seriously surprised if someone hates it, those people will be shot and prosecuted!

3) Quarashi - Jinx
Ok, so this is a lil' over a year old but since I just discovered it then it's new to me. these guys are beastie boys of Iceland, they sound like them, rap/rock flavor and the guys whiney voice, depending on how hard he's yelling, sounds either like the beasties or zach de la rocha of rage against the machine. It's an energetic album, a true waker upper for those who like this type of music!

Other ones worth a listen, but not raving after, for the electronic music fans out there Fluke's new album Puppy and Underworld's Hundred Days Off are pretty decent too. Alrighty, time to go look at Mars!

Tuesday, August 05, 2003

Ears of Fire!

So among the more amusing things that happened to me this past weekend was having my ears on fire and letting a friend lite up his cigarrette using my ear! Lets make this clear that by ears on fire I don't mean the slang about when someone's talking behind your back, I'm talking about real flames and real ear! It started with a few friends on a porch talking about random things, I have no idea how the conversation came about but someone said there are these candles that are hollow inside and you stick one end in your ear and lite up the other end and the flame consumes the oxygen inside the hollow candle which in turn creates a vacume that sucks your ear wax out, sounds exciting? What was even more interesting was that the host had bought a couple of these things and had tried it before and still had one left! I thought what better thing to do on a Sat night at around 10pm than to stick a burning candle in my ear so I volenteered, and as fun and amusing as it was, I can tell you it really wasn't the most effective way to get rid of ear wax out, I'd still recommend a q-tip, but a friend lighting a ciggarette off my ear was priceless!

Monday, August 04, 2003

Nuture's Cruel Joke #47: The Anti-Sleep

People sleep to (a) rest and (b) forget about their troubles but sometimes the one thing you count on to ease your mind turns against you. I hate having fight dreams, like all the butting heads with regular people during the day wasn't good enough that the subconscious feels the need to produce more of it in form of a dream, and you go to bed thinking you're gonna get some rest and it's all gonna be better but wake up mosre stressed, and that's how nature fucks with you!

WD-40

They say WD-40 fixes everything, and if it doesn't, it pro'ly didn't need to be fixed to begin with.

Monday, July 28, 2003

What a waste of time!

See, this one or two measly readership trickling from Shadi's blog doesn't cut it for me, as a deev I'm used to unnaturaly large proportions, and the 7 foot walking stick needs 7000 devout readership, but what the heck, who am I kidding, this blog sucks, that's why I don't even advertise for it, I got my readers in the Persian one and lost my boner for writing exciting things in English and that's why it sucks! Hell, I even wrote this outa obligation, obligatory post so I my blog doesn't rust and grow those nasty mold u see in corner of ur tub. Ah faq it, it's no use...

Thursday, July 24, 2003

Rule with an Iron Fist - Part 2!

Lately it's been very popular for rap songs to have a "Part 2", I think they're following the footsteps of cheesy Hollywood movies, and with that said, I'm jumping the band wagon. The whole point of the first Iron Fist post was to say that I plan to rule my blog with an Iron Fist so stay the fuck away, but as imagination took over I got carried away and didn't cover that delicate point at all, hence the follow up. I'm sick and tired of reading about people's problems, whinings and bullshit, even more so, I'm sick and tired of reading peoples poetry on their blogs. I think I'm sick and tired of reading in general, as Sir Butt-Head once said it best "if I wanted to read I'd go to school dumbass!". In this blog I plan to just simply attack eveything, like a rhino charging anything in his vicinity, the point is to rebel without a cause against rebeling without a cause, and if you don't like it I hope you choke on it.

Sunday, July 20, 2003

Winning With No Dignity

This story is about billiards, if you don't care for the game or don't know its rules then this is gonna be a lame article for you...

Two nights ago I went out with a friend of mine to a bar where we always go to shoot pool. Since it was a Friday night the place was crawling with people and all the hourly tables were taken so we ended up at the coins-per-game table where people often challange the winner for the next game by stacking their quarters on a corner of the table. I was having a good night that night and won the first game from my buddy who usualy wins against me hence I was the champ to take on the next challanger in line, a drunk and angry guy who could had been either a discharged-marine or a groupie for Metallica or both.

We start the game by me breaking, I break with no sinkers but after his shot, on my second strike, I sink two balls leaving me 5 more left on the table. He makes the next shot sinking something but then he leaves the queue ball in some awkward position behind some of his balls that left me with no shot. I look at the crappy situation and instead of attempting to make a crappy shot to match it I just tap the queue ball moving it couple of inches and passing on the turn back to him. He sinks another ball or two, it's my turn again and I miss, back to him and he sinks more, my turn and once again the son of a bitch had left me no good shot so I tap it again moving the queue by an inch again. At this time I still have 5 balls on the table, he has 3 or 4 and he's thinking he's ahead and he's seems cheerful about it too, he makes a shot and misses, but this time leaving me a nice one. I get on it and sink it, wham, next one, wham, next one wham, the one after, wham, last one wham, by this time the guy's shitting bricks as I have just cleared the table and have a shot at the eight, I grin and gently I tap the queue ball into the side pocket, I scratch on the eight, kinda intentionaly kinda mistakenly, hence technically making him the winner. I'm grinning ear to ear, he looks at me furiously cause I had stripped him of the dignity required to enjoy a win, he says "That sucked man! That just really sucked". He didn't want to play the naxt game as winners would, he decides to go home saying that he's too drunk but I think I kinda hurt his feelings. Oh well!

Friday, July 18, 2003

Blogging is Masturbation!

It's self satisfaction as in "oooh, wow, everybody look at me, look what I write" and for that matter narcistic. It's "I love myself so much that you should too" kinda writing, self centered, self obssessed and masturbatory in its essence. I masturbate every now and then, hence I blog too, 'cept that much like when I first discovered masturbating back in a day, I blog very often now. And for you reader, you only read cause you're a wanker too and know the feeling. Case closed!

Tuesday, July 15, 2003

Rule with an Iron Fist!

Sometimes I think that having iron fists would suck, as a kid you'd prob'ly break a lot of things and get bitch-slapped by your parents and angry shopkeepers a lot, you're never taken to your local Hallmark store for instance and the dish-and-glass-ware section of any department store is outa the question as well. Sentimental things could be particularly of danger to the kid with iron fists, say the urn holding granma's ashes, the 9 year old dried up roses your dad gave your mom the valentine's night he knocked her up with you, or the novelty clear glass toilet bowl invented by your uncle. If you break your wrist, or grow a tumor in your ass, forget about MRIs, you're simply shit outa luck there. It gets even worse, in a cold winter night after comming home at 2 in the morning you just can't warm up your hands in your microwave oven, you have to use that piece of shit conventional oven that takes 15 minutes to warm up.

Always thought hiking during stormy weather was a abd idea? Well it's particularly a bad idea if you have iron fists, you're practically begging for lightening hits. And don't try swimming with iron fists either unless your wearing one of those sissy buoyancy belts, fuck that, I personally rather sink! You endure all this crap as an iron fist kid and you make it to adulthood thinking all is gonna be better now. You kiss swimming goodbye and instead pickup tennis and although you have to restring your racket every week you enjoy the 186 mph serves you dish out at your opponents and the bruises it leaves on their bodies, you're at top of your game and feeling great now. Holding hands during first dates in movies is still sketchy but you discover that you can skip the hand-holding altogether and go straight for the leg. Right O! So when you thought life couldn't get any better those bastards terorist attacks fuck things up majorly for you the first time you get holed up and strip searched in your local airport with the guy saying "yeah yeah, iron fists schmiron fists, last week Pinoche and Pot Pol went through here with no problems". Think about it!

Crap, now I have to write!

Great, now that I got a link from Shadi I know I'm gonna get bothered by all sortsa freaky bastards comming here expecting to see real content and I either have to provide it or be blamed for being the bastard undeserving leach of valuable internet blog traffic! Either way work is required to a)write b)fend off the tough crowd with a 7 feet pole I always carry with me as a walking stick (for those not in the know, Deev the mythical monster of ancient persian mythology is blessed/cursed with unrealistic pissed-and-green-bruce-banner like stature). Well, with all that said, I welcome you to my humble, never mind modesty, BAD ASS place of mental drainage, leave a messege after the beep. beeeeeeeeeep!

Sunday, July 13, 2003

I'M BACK DAMN IT!!

Ok, first off, fucking blogger ate my first post, I pee on it! Secondly, I'm back, and pissed as ever, particularly now, and what's even worse is, during this past year I didn't have no comment's thingy to see who missed me, so eat dirt rate-your-music, I aint waking at 5am just to get a fucking comments crap, I pee on you too! Ahh, that's better, back and agitated as shit, life's great, I feel elated, bite me! =)

Wednesday, July 17, 2002

It's a wrong night. Who wnats a bar fight? Baseball bats? I got somthing for that. It goes rat-a-tat-tat (yeah, you know what that is)! Enough said, get the album "In search of" by N.E.R.D.

Sunday, July 14, 2002

Hello world, from here is where I will launch my verbal assault on planet earth and other neighboring planets. Take cover as this is the first strike of the Deev. You shall see me tear a new asshole for any and all politicians, lawyers, members of the executive branch and generally anyone I can get my hands on. Don't like your local governor, neither do I, but the hell with them, and lemme assure you, they're all gonna die sooner or later and go kick it with the devil himself, but what will remain however, is the spirit of defiance, no matter what year it is and who is in charge. With that said, all the presidents/prime ministers/ monarchs in the world and their deputies can line up, kiss my ass and call it ice cream.
God bless the average Joes and Janes and the hell with the rulling elite, anywhere, anytime.