Monday, February 28, 2011

رئیس جمهور؟ پادشاه؟ یا هیچکدام؟ نگاهی به دموکراسی

در پیامد رویدادهای اخیر ایران و افزایش روز افزون نارضیاتیهای مردم که سرنگونی اجتناب ناپذیر رژیم اسلامی را در پیش خواهد داشت مطلبی که اهمیت ویژه ای دارد انتخاب شیوه حکومت بعدی ایران است تا بار دیگر از چاله به چاه نیافتیم و از اشتباهات گذشته جلوگیری کنیم زیرا متأسفانه خوی دیکتاتور منشی در میان انسانها وجود دارد و اگر قوانین کشوری اجازه شکوفایی آن را بدهند دیری نخواهد کشید تا دیکتاتور جدیدی جای قبلی را بگیرد.

دموکراسی شیوه حکومتی است که همه ما خواهان آن هستیم ولی انواع گوناگون آن طیفی از لائوس سوسیالیست تا سوئد پادشاهی را در بر میگرد که تفاوتهای بسیاری دارند پس دانش بر اینکه از دموکراسی چه میخواهیم مهمترین عامل در درستی انتخاب آینده ما خواهد بود تا بر خلاف حکومتهایی از قبیل لائوس که از دموکراسی تنها اسمش را به کار گرفته اند بتوانیم از جامعه ای آزاد و حکومتی عادل و مردمی بهرهمند شویم.

در نوشتار انگلیسی دانشنامه ویکیپیدیا بیش از بیست شیوه دموکراسی نام برده شده و مفهوم تعدادی از آنها به فارسی برگردانده شده که در میانشان دموکراسی مستقیم و نیمه مستقیم و دموکراسی نمایندگی شناخته شده ترین آنها هستند پس خوب است تا قبل از ساختن بنای حکومت آینده با آنها آشنا شویم و جزئیاتشان را بسنجیم.

استفاده از دموکراسی مستقیم که در آن هر تصمیمی با نظر اکثریت گرفته میشود در جوامع پر جمعیت مشکل است بنابرین به آن نمی پردازیم ولی دموکراسی نیمه مستقیم که در آن تصمیم های عمده دولت با همه پرسی مردمی تائین میشود میتواند در آینده ایران مفید باشد - دموکراسی نمایندگی هم که در اکثر کشورهای دنیا حاکم است مشکلات خاص خود را دارد زیرا دلالانی بین مردم و تصمیم گیری دولت قرار میگیرند که هر چند به اصطلاح نمایندگان منتخب مردم هستند ولی همیشه به سود مردم کار نمیکنند و بسیاری از اوقات در فکر پیشبرد منافع شخصی خویش هستند.

خوب یا بد دموکراسی رای اکثریت است هر چند اگر اکثریت در اشتباه باشند و حقوق اقلیت های جامعه را پایمال کنند که آنرا دیکتاتوری اکثریت می گویند. منتقدین دموکراسی بر این باورند که بیشتر مردم شایستگی لازم در تصمیم گیری مسائل پیچیده کشوری را ندارند و آنرا مانعی در برنامه ‌ریزی متمرکز و تصمیم ‌گیری قاطع میبینند که مسیر پیشرفت را دشوار می‌سازد - این نکته را در اداره بسیاری از پروژه های اینترنتی بازمتن «اوپن سورس» میبینیم که در رأس آن فردی که معمولاً بنیانگذار آن پروژه بوده با عنوان «دیکتاتور نیکخواه» هدف و مسیر مناسبی را برای پیشرفت پروژه برنامه ریزی میکند در حالی که همه پرسی باعث کندی برنامه ریزی میشود و این اشخاص همانند رضا شاه یا آتاتورک خدمات بزرگی برای جامعه شان انجام میدهند هر چند اگر خودسرانه و بدون رضایت اکثریت باشد.

دموکراسی را میتوان هم در حکومت جمهوری یافت و هم در نظام پادشاهی ولی با در نظر گرفتن اینکه در نظام جمهوری نیازی برای پرداخت هزینه گزاف زندگی پادشاهی که قانوناً نباید در هیچگونه امر دولتی دخالت کند وجود ندارد میتوان آنرا یک صرفه جویی به سود کشور دانست که البته این گفته فقط در مورد حکومت پادشاهی مشروطه صحت دارد و در حکومتهای پادشاهی مطلق که پادشاه زمام امور را به دست دارد مشکل عمده آن است که حتی اگر پادشاه عادل و نیکخواه هم باشد هیچ ضمانتی در اینکه فرزند جانشین او از عدل و خیر اندیشی پدرش بویی برده باشد وجود ندارد بنابرین چنین شیوه ای همیشه به دیکتاتوری ختم میشود که در تاریخ کشورمان بسیار دیده ایم.

علیرغم نامی گمراه کننده حکومت کنونی ایران به هیچوجه «جمهوری» نیست زیرا رهبری انتصابی دارای قدرت کاملاً فراتر از منتخبین مردم است و شباهت بیشتری به حکومتهای پادشاهی مطلق دارد تنها با این تفاوت که به جای تاج امامه ای در راس امور است که با انتصاب اعضای شورای نگهبان تمامی کاندیداهای مجلس و ریاست جمهوری را از میان مهره های دست نشانده خود تائین میکند بنابرین این سیستم کاملا فاسد و گریزان از خواستارهای مردم است و علاقه میر حسین موسوی به بازگشت به قانون اساسی کنونی اشتباهی بزرگ خواهد بود.

تنها حکومتی میتواند کاملاً دموکراتیک باشد که در آن هر شهروندی توانایی کاندیدا شدن در انتخابات را داشته باشد البته با رعایت قوانین ساده ای همانند ارائه شناسنامه و عدم سؤ پیشینه کیفری و بی نیاز به تائید نهادینه که امروز در ایران در جریان است. متاسفانه حتی در آمریکا هم که مردم از آزادیهای فردی بسیاری برخوردارند کاندیداها اول باید به تائید حزبشان برسند تا بعد به خورد مردم داده شوند مضاعف بر اینکه رای اکثریت مردم نیست که رئیس جمهور را انتجاب میکند بلکه آرای نمایندگان شورای «کالج منتخبین» است که نتیجه را مشخص میکنند کماکان دیدیم که آل گور حتی با به دست آوردن رای اکثریت به جورج دابلیو بوش مغلوب شد و اینگونه خطاها را میتوان در دموکراسی نمایندگی یافت.

پرسش تیتر این نوشتار سه گزینه دارد - رئیس جمهور - پادشاه - یا هیچکدام - پس به گزینه آخر هم باید بپردازیم - همیشه برایم جای سوال بود چرا قوه مجریه توسط یک فرد رهبری میشود و چرا این مسولیت مهم شورایی نیست زیرا قدرت تفکر یک شورا بیشتر از یک فرد است پس چرا قوانینی که توسط مجلس شورایی نوشته و توسط قضات متعدد قضاوت میشوند اجرایشان به عهده یک نفر است؟

در جستجوی پاسخم با شیوه اجرایی دولت سوئیس آشنا شدم که در آن به جای زمامداری تکنفره توسط رئیس جمهور شورایی متشکل از هفت نفر دفتر ریاست جمهوری کشور را اداره میکنند که در تمام تصمیم گیریها موافقت حد اقل چهار نفرشان لازم است و هر سال یکی از آنها به عنوان سخنگوی این شورا انتخاب میشود بدون آنکه هیچ امتیازی به قدرت وی افزوده شود. این شورا که اعضای آن همیشه همطراز همدیگرند هفت وزارت مختلف کشور را هم اداره میکنند و هر سال مسئولیت هر وزارت از دوش یکی به بعدی منتقل میشود به عنوان نمونه کسی که امسال وزیر نیرو بود سال آینده ممکن است وزیر مسکن باشد و این تغییر پست از احتمال نهادینه شدن فساد در این سازمانها میکاهد زیرا وزرا وقت آنچنانی برای پیدا کردن راه سؤ استفاده در شغل جدیدشان نخواهند داشت و روند کارشان هر سال زیر ذره بین شخصی همطراز قرار خواهد گرفت که باعث ایجاد تعادل است. سوئیس کشوری است که مردمش با سه زبان مختلف سخن میگوییند ولی هنوز توانسته اند هماهنگی را بیابند و از جنگهای بیهوده دوری کنند و بخشی از این راز نهفته در شیوه اداره کشور آنهاست. به امید روزی که هماهنگی و صلح در کشور ما نیز شکوفا شود.

No comments:

Post a Comment