This is where I take on the world and punch anyone who disagrees with me.
Sunday, February 20, 2011
بیلاخی دیگر به حکومت آخوندی داده شد - خدایا سپاس
هیچ چیزی بهتر از رفع ابهام نیست - این همه سال با پول نفت ساندیس و شستشوی مغزی دادید و آخرش هم هیچ - از پیر و جوان و زن و مرد و کچل و مودار ازتون بیزارند - آرزوی ارتش بیست ملیونی داشتید الان پنجاه ملیون نفر در فکر سرنگون کردنتون اند - خدا رو شکر
اشکی در گذرگاه تاریخ از همان روزی که دست حضرت' «قابیل» گشت آلوده به خون حضرت' «هابیل» از همان روزی که فرزندان' «آدم» زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید آدمیت مرده بود گرچه آدم زنده بود.
از همان روزی که «یوسف» را برادرها به چاه انداختند از همان روزی که با شلاق و خون «دیوار چین» را ساختند آدمیت مرده بود.
بعد دنیا هی پُر از آدم شد و این آسیاب گشت و گشت قرنها از مرگ آدم هم گذشت ای دریغ آدمیت برنگشت.
قرن ما روزگار مرگ انسانیت است
صحبت از آزادگی، پاکی، مروت ... ابلهی است صحبت از «موسی»و «عیسی»و «محمد» نابجاست قرن «موسی چمبه» هاست
من که از پژمردن یک شاخه گل از نگاه ساکت یک کودک بیمار از فغان یک قناری در قفس از غم یک مرد در زنجیر حتی قاتلی بر دار اشک در چشمان و بغضم در گلوست وندرین ایام، زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست مرگ او را از کجا باور کنم؟
صحبت از پژمردن یک برگ نیست وای، جنگل را بیابان میکنند دست خونآلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند
صحبت از پژمردن یک برگ نیست فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست فرض کن جنگل بیابان بود از روز نُخست در کویری سوت و کور در میان مردمی با این مصیبتها صبور صحبت از مرگ محبت، مرگ عشق گفتگو از مرگ انسانیت است. فریدون مشیری از مجموعۀ «بهار را باور کن»
مرگ بر حامنه اي
ReplyDeleteبا بليط يكسره خامنه اي بايد بره
خامنه اي بميري بن علي رو ببيني
ببینید کروبی به چه وضعی افتاده !!!!!!
ReplyDeleteخیلی بی غیرتیت
کسی نیست اونو از این وضعیت نجات بده ؟؟؟؟؟؟
وای بر شما
http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=131&catid=53
yasintavassoli@yahoo.com
ReplyDeleteخبری نیست تو خیابونا!!!
A Poem by MOSHIRI
ReplyDeleteاشکی در گذرگاه تاریخ
از همان روزی که دست حضرت' «قابیل»
گشت آلوده به خون حضرت' «هابیل»
از همان روزی که فرزندان' «آدم»
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرده بود
گرچه آدم زنده بود.
از همان روزی که «یوسف» را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون «دیوار چین» را ساختند
آدمیت مرده بود.
بعد دنیا هی پُر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت.
قرن ما
روزگار مرگ انسانیت است
صحبت از آزادگی، پاکی، مروت ... ابلهی است
صحبت از «موسی»و «عیسی»و «محمد» نابجاست
قرن «موسی چمبه» هاست
من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام، زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم؟
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای، جنگل را بیابان میکنند
دست خونآلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نُخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
صحبت از مرگ محبت، مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است.
فریدون مشیری
از مجموعۀ «بهار را باور کن»
Dorashun ru be payane dg...
ReplyDeleteSubject: شخصيت زشت هفته در بالاترين، هوشنگ امير احمدي
ReplyDeletehttp://www.youtube.com/watch?v=6jJzX3hTkb0&NR=1