Thursday, February 17, 2011

نگاهی به بت پرستی و لیاقتسالاری در جامعه ایرانی


من به عنوان یک ایرانی مثل هر ایرانی دیگر در برخوردم با هم میهنانم گاهی نکاتی را میبینم که جای سخن فراوان دارند و تا کنون یکی از بارزترین مشکلاتی که در میان جامعه ایرانیان با آن روبرو شده ام علاقه بی اندازه ما به بت سازی و بت پرستی است که البته این امر تنها منحصر به ایرانیان نیست ولی بعد از سالها زندگی در آمریکا برایم فرق بین ما و غربی ها در این روند آشکار شده.

در جامعه ایرانی ستایش بی پایه افراد به دلایل گوناگون امری عادی و روزمره است همانند احترام بیجا به یک حاجی یا دکتر هر چند اگر رفتارشان سزاوار احترام نباشد و یا انتظار رفتار شایسته از این افراد صرفا به خاطر مدرک تحصیلی و زیارت حج.

سرچشمه این موارد را میتوان در این باور یافت که برای ایرانیان احترام برخی افراد واجب شمرده میشود و افراط ما در این امر چنان است که حتی همسر یک پزشک را هم خانم دکتر خطاب میکنیم و بسیاری هستند که از دیگران توقع احترام دارند و این در حالی است که در آمریکا افراد احترامشان را بر اساس رفتارشان کسب میکنند و احترام گذاردن به دیگران هرگز امری واجب و اجباری نیست که توقعی در کار باشد. وقتی ما بدون دلایل کافی به افراد احترام میگذاریم و آنها را بزرگ میکنیم منطق را کنار گذاشته و توانایی قضاوت عادلانه را در موردشان از دست میدهیم که این نخستین گام بت سازیست.

قبل از ادامه سخن خوب است معنی واضحی از بت داشته باشیم - بت کسی است که به هر دلیلی دارای شهرت و مورد ستایش مردم است - او میتواند ورزشکار - دانشمند - سیاستمدار - هنرمند - سرمایه دار یا زیبا باشد و یا کاری انجام داده باشد که دیگران قادر به انجامش نبوده اند ولی هر چه است او به دلیلی مشهور و مورد احترام مردم است. تا این حد مفهوم بت جهانگیر است و همه مردم دنیا شخص مشهوری را دوست دارند ولی در جامعه ایرانی این دوست داشتن گاهی چنان شدت میگرد که از مرز ستایش گذشته و بیشتر به پرستش شباهت پیدا میکند به گونه ای که افراد بت پرست دیگر قادر به دیدن کاستی ها و نقاط ضعف بت دلخواهشان نیستند و کورکورانه هر چه از او میبینند را ستایش میکنند و این پرستش در فرهنگ ما بیشتر از غرب رواج دارد.

یکی از بهترین خصوصیات رایج در جامعه آمریکا سیستم «مریتاکراسی» است که میتوان آنرا لیاقتسالاری یا شایسته پسندی نامید که در کاربرد آن کسانی که لیاقت و شایستگی بیشتری در انجام وظایغشان نشان میدهند ترقی بیشتری میکنند و این پیشرفت بر پایه توانایی شخصی آنهاست و نه بر اساس قدرت مالی خانوادگی و موقعیت اجتماعی و حزبی و مذهبی و غیره.

بتهایی که بر اساس لیاقتسالاری ساخته میشوند برای رسیدن به درجه ستایش شدن زحمت بسیاری میکشند از جمله ورزشکارانی همانند کوبی براینت یا هنرمندانی از قبیل مایکل جکسون که پیش از بت شدن سالهای درازی را در پیشبرد حرفه خود پشت سر گذارده و تنها با عزم و تلاش بیکرانشان توانستند به جایگاهی برسند که مردم از آنها بت بسازند و این دو مثال را به این دلیل انتخاب کردم که هر دو مرتکب خطاهایی هم شده اند که طرفداران معمولی علیرقم ستایش کارنامه حرفه ای آنها هنوز قادر به دیدن این خطاها هستند ولی کسانی که آنها را پرستش میکنند خطاها را به نحوی کتمان میکنند و ما ایرانیان در اینگونه چشمپوشیها از غربیها کوشاتر هستیم.

جای آن دارد که گفته شود گرچه در آمریکا راه لیاقتسالاری باز است ولی هنوز ترقی بر پایه پول و موقعیت خانوادگی هم رایج است لذا هنوز افرادی از قبیل جرج دبلیو بوش و پاریس هیلتون هم هستند که فقط به خاطر پول و نام خانوادگیشان به جایی رسیده اند ولی اینکه آمریکا را «سرزمین موقعیتها» مینامند خالی از حکمت نیست زیرا برای افرادی که شایستگی و پشتکار از خود به خرج میدهند راه ترقی بسته نشده و یک فرد دلیر و پرتلاش بی توجه به رنگ پوست و قدرت مالی خانواده اش میتواند حتی به مقام ریاست جمهوری برسد کماکان که پرزیدنت اوباما جانشین کسی شد که با استفاده از شهرت و قدرت پدرش به این مقام رسیده بود.

بعضی از بتها تصادفی ساخته میشوند به عنوان مثال «کاپیتان سالنبرگر» خلبان هواپیمایی که با موفقیت در فرود هواپیمایش بروی رودخانه هودسون جان مسافرانش را نجات داد یا «وائل غنيم» کارمند گوگل در مصر که بازداشت و رهایی اش یکشبه او را تبدیل به چهره مبارزات مردمی کرد و یا شادروان ندا آقاسلطان که با ریخته شدن خونش آزادیخواهی ایرانیان و خشونت ناجوانمردانه حکومت اسلامی را به چشم جهانیان آشکار ساخت و اینگونه بتها هرگز به دنبال شهرت نبودند ولی سرنوشتشان چنین رقم خورد که سزاوار ستایش مردم واقع شدند و گرچه ممکن است از کارنامه پر قدمتی بهرهمند نباشند ولی وزن همان یک عمل بزرگ آنها به اندازه کارنامه ای پربار شایسته ستودن است.

برای تشخیص بهتر درد بت پرستی جامعه ایرانی باید فرق بین بت سزاوار و بت کاذب را واضح کنیم لذا بجاست کسانی را که با لیاقت کارنامه خود به مقام ستایش رسیده اند را «قهرمان» و آنهایی را که بدون کارنامه شایسته ای ترقی کرده اند را «بت پوشالی» بنامیم پس به عنوان مثال میتوان شیرین عبادی را قهرمان ولی رضا پهلوی را بت پوشالی خواند زیرا بانو عبادی از طریق لیاقتسالاری و تنها به خاطر کارنامه مملو از تلاش بی وقفه اش شهرتش را کسب کرده ولی شاهزاده از طریق خویشاوند سالاری و نام پدرش مطرح است.

در ماه گذشته مقاله انتقاد آمیزی از چند بت نوشتم و در پیامد آن دشنام ها و برچسبهای بسیاری شنیدم که مرا بر این واداشت تا از خودم بپرسم چرا علیرقم آنکه میدانستم افراد متعصب به هنگام ناتوانی در مقابله با مدرک و منطق به ترفندهای کودکانه دستاویز میشوند هنوز به نوشتن چنین گلایه ای تن در دادم و چرا برای خودم درد سر تراشیدم و تنها دلیلی که یافتم بیزاری ام از بت سازی و بت پرستی کاذبی بود که آنرا خطرناکترین درد گرینبانگیر جامعه ایرانی میبینم چرا که ساختن بت کاذب از چهره ناشناس خمینی بود که ما را به چنین روزگاری گرفتار کرد چون خمینی شایستگی رهبری را نداشت ولی بی بی سی چنان ستاره ای از او ساخت که بت پرستان عکسش را در ماه دیدند لذا برای گریز از چنین گزندی باید راه حلی بیابیم که آن ترویج لیاقتسالاری و شایسته پسندی است.

چیزی که باید درباره تمامی بتها چه راستین و چه پوشالی در نظر گرفت محور عمل هر بت است که باید در راستای زمینه تجربه اش ثابت بماند به عنوان نمونه اگر آرنولد در پرورش اندام یا هنر پیشگی بتی نامدار است نباید از او انتظار فرمانداری پر باری را داشت و اگر خمینی در رشته فقه اسلامی نامدار است نمیبایستی از او انتظار زمامداری معقولانه ای میداشتیم و این اشتباه ماست اگر از یک مکانیک خوب اشعار ارزنده و از یک شاعر خوب تعویض موتور بخواهیم زیرا باید بدانیم که کار را به کاردان بسپاریم.

این روزها در داخل ایران تنها دو چهره مطرح هستند که من از هیچکدامشان دل خوشی ندارم زیرا یکی حزب اللهی است و دیگری آخوند ولی چیزی که برایم قابل ستایش است دلیری آنها در رودررویی با حکومت ظالم است چون هم موسوی و هم کروبی میتوانستند به آسانی پولی از بیت رهبری به جیب بزنند و صدایشان را ببندند ولی علیرقم فشارهای همه جانبه کوتاه نیامده اند و امروز در آستانه فراخوان جسورانه راهپیمایی ۲۵ بهمن شاهد این دلاوری هستیم که هر دو بار گرانی بر دوش دارند زیرا تا پیروزی نهایی خطر جانی بیش از پیش تهدیدشان میکند و کروبی حتی با جرات اعلام کرده که «آماده پرداخت هر هزینه ای هستیم»

یکی از نکاتی که در کاربرد لیاقتسالاری باید به خاطر سپرد نگریستن به افراد با دید باز است تا بتوانیم نیکی ها و بدی های آنها را ببینیم و عاقلانه قضاوت کنیم پس هر چند من از آخوندها دل خوشی ندارم هنوز باید جنبه دیدن و ستایش استواری کروبی را داشته باشم و نکته دیگری را که باید در نظر گرفت این است که بتها موجودات فرا زمینی نیستند و مثل همگی انسانهای دیگر در هر نقطه زمانی میتوانند دچار اشتباهاتی شوند ولی کسانی که مبتلا به بت پرستی میشوند دیگر قادر به دیدن خطاهای بت مورد ستایششان نیستند زیرا برای آنها بت همانند دین مقدس شده و همانند دین دیگر قابل انتقاد نیست بنابرین افرادی که از شنیدن معایب شاه و مصدق و خمینی و رجوی و موسوی دلگیر و گریزان میشوند همه از یک درد مشترک رنج میبرند که باعث نابینایی ما گشته و راه رشد جامعه را بر ما مسدود کرده.

ما باید رو راست باشیم - شاه ایراد داشت - مصدق هم ایراد داشت - خمینی و رجوی هم صد چندان - موسوی و کروبی و رضا پهلوی هم ایراد دارند - اما همه آنها دارای نکات ارزشمندی هم هستند مثل من و شما - شاه خدمت زیاد کرد ولی دیکتاتور هم بود - مصدق خدمت زیاد کرد ولی کله شق هم بود - موسوی مردم را متحد کرده ولی دوران خمینی را طلایی میپندارد - خمینی هم شاعر خوبی بود هم جلاد خوبی -  رجوی در شستشوی مغزی دادن در صدر جدول بهترین هاست ولی با صدام همخوابه شد - رضا پهلوی حرفهای زیبایی از دموکراسی میزند ولی تجربه عملی ندارد - کروبی دلیر ولی مذهبی است - خوبی و بدی را باید با هم دید - شاید هیتلر هم املت خوبی درست میکرد - همه خوب و بد دارند.

در پایان سخن یاد آور میشوم که تنها با سنجیدن درست کارنامه افراد میتوانیم انتظار معقولانه ای از نتیجه تلاش دست اندرکاران داشته باشیم و تنها با بینش شایسته پسندی میتوانیم از نتایج دلسرد کننده در آینده جلوگیری کنیم و راه را برای پیشرفت هموار کنیم - چنین تحولی را آرزومندم

6 comments:

  1. aaaaliii bood deev . aliii . hamash haghighat va tajrobiate binaziret . merciii

    ReplyDelete
  2. Anonymous6:28 AM

    !!!حتما آرزوی نهفته شما "دیو سالاری" است.

    !!!اگر دیوی، دیو باش، اگر آدمی‌، آدم باش

    ReplyDelete
  3. دوست گمنام اگر حرف قابلی برای گفتن نداری وقتت را با نام مستعار من طلف نکن

    ReplyDelete
  4. Anonymous10:29 AM

    با اجئزه شما مطلب کوچکی برای گفتن دارم. بت پرستی‌ ( بخصوص از نوع سیاسی) عمدتاً ناشی‌ از شستشوی مغزی یا تظاهر بعلت نگرانی‌ از قطع استفاده‌های مادی یا نرسیدن به آنها در آتیه است. بهمان اندازه که بت پرستی‌ بد است، خصومت فی‌ سبیل الله هم ناپسند و زشت است. شما بهر بهانه ای خصومت عمیق خود را با پهلوی‌ها نشان می‌دهید، حتی در روز‌هایی‌ که این خانواده عزاداری میکردند که از جوانمردی و انسانیّت دور است. ولی‌ شما ستیزه جویی و مشت زدن را شعار خود ساخته اید که نشان میدهاد موجودی بی‌ منطق هستید.

    ضمنا چون علاوه بر زور بازو استعداد نگارش فارسی را هم دارید خواستم محترمانه یاد آوری کنم که علیرغم با غ است. فرقی‌ در فهم مطلب نمیکند ولی‌ چون حتما میخواهید فارسی‌ را درست بنویسید این یاد آوری کوچک را کردم،

    ReplyDelete
  5. دوست گمنام گرامی از خواند نظر شما لذت بردم چرا که هر چند با هم هم عقیده نیستیم هنوز با دوستی و انسانیت نوشتید که قابل ستایش است - از اینکه مرا در املا درست علیرغم آگاه کردید سپاسگذارم و از این ضعف که ناشی از سالها زندگی در خارج است پوزشمندم.

    ReplyDelete
  6. Anonymous5:53 PM

    حق، حق است. شما مرا خجالت دادید و نشان دادید که شعار یا مانیفست وبلاگ شما شایسته مقام انسانیّت شما نیست. شما خیلی‌ بهتر از آنید که این نام مستعار و آن شعار شما را جلوه میدهد. با احترام

    ReplyDelete