Monday, February 28, 2011

تونس و مصر و لیبی را رو سفید خواهیم کرد

سالها بعد در کتابهای تاریخ از امسال به عنوان سالی که حکومتهای دیکتاتوری شکست خوردند نام برده خواهد شد و امیدوارم ما هم بتوانیم با پیروزی بر استکبار مذهبی جایگاه خود را در مبارزات ضد دیکتاتوری پایدار کنیم - تا پیروزی همراه شو

رئیس جمهور؟ پادشاه؟ یا هیچکدام؟ نگاهی به دموکراسی

در پیامد رویدادهای اخیر ایران و افزایش روز افزون نارضیاتیهای مردم که سرنگونی اجتناب ناپذیر رژیم اسلامی را در پیش خواهد داشت مطلبی که اهمیت ویژه ای دارد انتخاب شیوه حکومت بعدی ایران است تا بار دیگر از چاله به چاه نیافتیم و از اشتباهات گذشته جلوگیری کنیم زیرا متأسفانه خوی دیکتاتور منشی در میان انسانها وجود دارد و اگر قوانین کشوری اجازه شکوفایی آن را بدهند دیری نخواهد کشید تا دیکتاتور جدیدی جای قبلی را بگیرد.

دموکراسی شیوه حکومتی است که همه ما خواهان آن هستیم ولی انواع گوناگون آن طیفی از لائوس سوسیالیست تا سوئد پادشاهی را در بر میگرد که تفاوتهای بسیاری دارند پس دانش بر اینکه از دموکراسی چه میخواهیم مهمترین عامل در درستی انتخاب آینده ما خواهد بود تا بر خلاف حکومتهایی از قبیل لائوس که از دموکراسی تنها اسمش را به کار گرفته اند بتوانیم از جامعه ای آزاد و حکومتی عادل و مردمی بهرهمند شویم.

در نوشتار انگلیسی دانشنامه ویکیپیدیا بیش از بیست شیوه دموکراسی نام برده شده و مفهوم تعدادی از آنها به فارسی برگردانده شده که در میانشان دموکراسی مستقیم و نیمه مستقیم و دموکراسی نمایندگی شناخته شده ترین آنها هستند پس خوب است تا قبل از ساختن بنای حکومت آینده با آنها آشنا شویم و جزئیاتشان را بسنجیم.

استفاده از دموکراسی مستقیم که در آن هر تصمیمی با نظر اکثریت گرفته میشود در جوامع پر جمعیت مشکل است بنابرین به آن نمی پردازیم ولی دموکراسی نیمه مستقیم که در آن تصمیم های عمده دولت با همه پرسی مردمی تائین میشود میتواند در آینده ایران مفید باشد - دموکراسی نمایندگی هم که در اکثر کشورهای دنیا حاکم است مشکلات خاص خود را دارد زیرا دلالانی بین مردم و تصمیم گیری دولت قرار میگیرند که هر چند به اصطلاح نمایندگان منتخب مردم هستند ولی همیشه به سود مردم کار نمیکنند و بسیاری از اوقات در فکر پیشبرد منافع شخصی خویش هستند.

خوب یا بد دموکراسی رای اکثریت است هر چند اگر اکثریت در اشتباه باشند و حقوق اقلیت های جامعه را پایمال کنند که آنرا دیکتاتوری اکثریت می گویند. منتقدین دموکراسی بر این باورند که بیشتر مردم شایستگی لازم در تصمیم گیری مسائل پیچیده کشوری را ندارند و آنرا مانعی در برنامه ‌ریزی متمرکز و تصمیم ‌گیری قاطع میبینند که مسیر پیشرفت را دشوار می‌سازد - این نکته را در اداره بسیاری از پروژه های اینترنتی بازمتن «اوپن سورس» میبینیم که در رأس آن فردی که معمولاً بنیانگذار آن پروژه بوده با عنوان «دیکتاتور نیکخواه» هدف و مسیر مناسبی را برای پیشرفت پروژه برنامه ریزی میکند در حالی که همه پرسی باعث کندی برنامه ریزی میشود و این اشخاص همانند رضا شاه یا آتاتورک خدمات بزرگی برای جامعه شان انجام میدهند هر چند اگر خودسرانه و بدون رضایت اکثریت باشد.

دموکراسی را میتوان هم در حکومت جمهوری یافت و هم در نظام پادشاهی ولی با در نظر گرفتن اینکه در نظام جمهوری نیازی برای پرداخت هزینه گزاف زندگی پادشاهی که قانوناً نباید در هیچگونه امر دولتی دخالت کند وجود ندارد میتوان آنرا یک صرفه جویی به سود کشور دانست که البته این گفته فقط در مورد حکومت پادشاهی مشروطه صحت دارد و در حکومتهای پادشاهی مطلق که پادشاه زمام امور را به دست دارد مشکل عمده آن است که حتی اگر پادشاه عادل و نیکخواه هم باشد هیچ ضمانتی در اینکه فرزند جانشین او از عدل و خیر اندیشی پدرش بویی برده باشد وجود ندارد بنابرین چنین شیوه ای همیشه به دیکتاتوری ختم میشود که در تاریخ کشورمان بسیار دیده ایم.

علیرغم نامی گمراه کننده حکومت کنونی ایران به هیچوجه «جمهوری» نیست زیرا رهبری انتصابی دارای قدرت کاملاً فراتر از منتخبین مردم است و شباهت بیشتری به حکومتهای پادشاهی مطلق دارد تنها با این تفاوت که به جای تاج امامه ای در راس امور است که با انتصاب اعضای شورای نگهبان تمامی کاندیداهای مجلس و ریاست جمهوری را از میان مهره های دست نشانده خود تائین میکند بنابرین این سیستم کاملا فاسد و گریزان از خواستارهای مردم است و علاقه میر حسین موسوی به بازگشت به قانون اساسی کنونی اشتباهی بزرگ خواهد بود.

تنها حکومتی میتواند کاملاً دموکراتیک باشد که در آن هر شهروندی توانایی کاندیدا شدن در انتخابات را داشته باشد البته با رعایت قوانین ساده ای همانند ارائه شناسنامه و عدم سؤ پیشینه کیفری و بی نیاز به تائید نهادینه که امروز در ایران در جریان است. متاسفانه حتی در آمریکا هم که مردم از آزادیهای فردی بسیاری برخوردارند کاندیداها اول باید به تائید حزبشان برسند تا بعد به خورد مردم داده شوند مضاعف بر اینکه رای اکثریت مردم نیست که رئیس جمهور را انتجاب میکند بلکه آرای نمایندگان شورای «کالج منتخبین» است که نتیجه را مشخص میکنند کماکان دیدیم که آل گور حتی با به دست آوردن رای اکثریت به جورج دابلیو بوش مغلوب شد و اینگونه خطاها را میتوان در دموکراسی نمایندگی یافت.

پرسش تیتر این نوشتار سه گزینه دارد - رئیس جمهور - پادشاه - یا هیچکدام - پس به گزینه آخر هم باید بپردازیم - همیشه برایم جای سوال بود چرا قوه مجریه توسط یک فرد رهبری میشود و چرا این مسولیت مهم شورایی نیست زیرا قدرت تفکر یک شورا بیشتر از یک فرد است پس چرا قوانینی که توسط مجلس شورایی نوشته و توسط قضات متعدد قضاوت میشوند اجرایشان به عهده یک نفر است؟

در جستجوی پاسخم با شیوه اجرایی دولت سوئیس آشنا شدم که در آن به جای زمامداری تکنفره توسط رئیس جمهور شورایی متشکل از هفت نفر دفتر ریاست جمهوری کشور را اداره میکنند که در تمام تصمیم گیریها موافقت حد اقل چهار نفرشان لازم است و هر سال یکی از آنها به عنوان سخنگوی این شورا انتخاب میشود بدون آنکه هیچ امتیازی به قدرت وی افزوده شود. این شورا که اعضای آن همیشه همطراز همدیگرند هفت وزارت مختلف کشور را هم اداره میکنند و هر سال مسئولیت هر وزارت از دوش یکی به بعدی منتقل میشود به عنوان نمونه کسی که امسال وزیر نیرو بود سال آینده ممکن است وزیر مسکن باشد و این تغییر پست از احتمال نهادینه شدن فساد در این سازمانها میکاهد زیرا وزرا وقت آنچنانی برای پیدا کردن راه سؤ استفاده در شغل جدیدشان نخواهند داشت و روند کارشان هر سال زیر ذره بین شخصی همطراز قرار خواهد گرفت که باعث ایجاد تعادل است. سوئیس کشوری است که مردمش با سه زبان مختلف سخن میگوییند ولی هنوز توانسته اند هماهنگی را بیابند و از جنگهای بیهوده دوری کنند و بخشی از این راز نهفته در شیوه اداره کشور آنهاست. به امید روزی که هماهنگی و صلح در کشور ما نیز شکوفا شود.

Thursday, February 24, 2011

یوتوب پیام آور آزادی را آزاد کرد

به کوری چشم ساندیس نوشان و با کمال خوشنودی باید خدمت آزادیخواهان ایرانی عرض کنم که حساب کاربری «پیام آور آزادی» در یوتوب که توسط مزدوران حکومت اسلامی با استفاده از ترفند گزارش لغو قوانین کپی رایت بسته شده بود دوباره آزاد شد. از بخت خوب من یکی از بستگان سالار کمانگر مدیر عامل ایرانی یوتوب را میشناختم و سه روز پیش از این طریق موضوع را با وی در میان گذاشتم که منجر به تحقیق و بازگشایی حساب این کاربر گردید. با سپاس از جناب کمانگر و با آرزوی آزادی


Freedom Messenger 20 YouTube Channel:
http://www.youtube.com/user/freedommessenger20

 شاد و پیروز و سربلند و تندرست

Wednesday, February 23, 2011

کروبی خلع لباس شد

همینطور که میبینید شیخ شجاع بدون عبا و امامه خیلی محبوبتر هم میشه

Sunday, February 20, 2011

بیلاخی دیگر به حکومت آخوندی داده شد - خدایا سپاس

هیچ چیزی بهتر از رفع ابهام نیست - این همه سال با پول نفت ساندیس و شستشوی مغزی دادید  و آخرش هم هیچ - از پیر و جوان و زن و مرد و کچل و مودار ازتون بیزارند - آرزوی ارتش بیست ملیونی داشتید الان پنجاه ملیون نفر در فکر سرنگون کردنتون اند - خدا رو شکر

Thursday, February 17, 2011

نگاهی به بت پرستی و لیاقتسالاری در جامعه ایرانی


من به عنوان یک ایرانی مثل هر ایرانی دیگر در برخوردم با هم میهنانم گاهی نکاتی را میبینم که جای سخن فراوان دارند و تا کنون یکی از بارزترین مشکلاتی که در میان جامعه ایرانیان با آن روبرو شده ام علاقه بی اندازه ما به بت سازی و بت پرستی است که البته این امر تنها منحصر به ایرانیان نیست ولی بعد از سالها زندگی در آمریکا برایم فرق بین ما و غربی ها در این روند آشکار شده.

در جامعه ایرانی ستایش بی پایه افراد به دلایل گوناگون امری عادی و روزمره است همانند احترام بیجا به یک حاجی یا دکتر هر چند اگر رفتارشان سزاوار احترام نباشد و یا انتظار رفتار شایسته از این افراد صرفا به خاطر مدرک تحصیلی و زیارت حج.

سرچشمه این موارد را میتوان در این باور یافت که برای ایرانیان احترام برخی افراد واجب شمرده میشود و افراط ما در این امر چنان است که حتی همسر یک پزشک را هم خانم دکتر خطاب میکنیم و بسیاری هستند که از دیگران توقع احترام دارند و این در حالی است که در آمریکا افراد احترامشان را بر اساس رفتارشان کسب میکنند و احترام گذاردن به دیگران هرگز امری واجب و اجباری نیست که توقعی در کار باشد. وقتی ما بدون دلایل کافی به افراد احترام میگذاریم و آنها را بزرگ میکنیم منطق را کنار گذاشته و توانایی قضاوت عادلانه را در موردشان از دست میدهیم که این نخستین گام بت سازیست.

قبل از ادامه سخن خوب است معنی واضحی از بت داشته باشیم - بت کسی است که به هر دلیلی دارای شهرت و مورد ستایش مردم است - او میتواند ورزشکار - دانشمند - سیاستمدار - هنرمند - سرمایه دار یا زیبا باشد و یا کاری انجام داده باشد که دیگران قادر به انجامش نبوده اند ولی هر چه است او به دلیلی مشهور و مورد احترام مردم است. تا این حد مفهوم بت جهانگیر است و همه مردم دنیا شخص مشهوری را دوست دارند ولی در جامعه ایرانی این دوست داشتن گاهی چنان شدت میگرد که از مرز ستایش گذشته و بیشتر به پرستش شباهت پیدا میکند به گونه ای که افراد بت پرست دیگر قادر به دیدن کاستی ها و نقاط ضعف بت دلخواهشان نیستند و کورکورانه هر چه از او میبینند را ستایش میکنند و این پرستش در فرهنگ ما بیشتر از غرب رواج دارد.

یکی از بهترین خصوصیات رایج در جامعه آمریکا سیستم «مریتاکراسی» است که میتوان آنرا لیاقتسالاری یا شایسته پسندی نامید که در کاربرد آن کسانی که لیاقت و شایستگی بیشتری در انجام وظایغشان نشان میدهند ترقی بیشتری میکنند و این پیشرفت بر پایه توانایی شخصی آنهاست و نه بر اساس قدرت مالی خانوادگی و موقعیت اجتماعی و حزبی و مذهبی و غیره.

بتهایی که بر اساس لیاقتسالاری ساخته میشوند برای رسیدن به درجه ستایش شدن زحمت بسیاری میکشند از جمله ورزشکارانی همانند کوبی براینت یا هنرمندانی از قبیل مایکل جکسون که پیش از بت شدن سالهای درازی را در پیشبرد حرفه خود پشت سر گذارده و تنها با عزم و تلاش بیکرانشان توانستند به جایگاهی برسند که مردم از آنها بت بسازند و این دو مثال را به این دلیل انتخاب کردم که هر دو مرتکب خطاهایی هم شده اند که طرفداران معمولی علیرقم ستایش کارنامه حرفه ای آنها هنوز قادر به دیدن این خطاها هستند ولی کسانی که آنها را پرستش میکنند خطاها را به نحوی کتمان میکنند و ما ایرانیان در اینگونه چشمپوشیها از غربیها کوشاتر هستیم.

جای آن دارد که گفته شود گرچه در آمریکا راه لیاقتسالاری باز است ولی هنوز ترقی بر پایه پول و موقعیت خانوادگی هم رایج است لذا هنوز افرادی از قبیل جرج دبلیو بوش و پاریس هیلتون هم هستند که فقط به خاطر پول و نام خانوادگیشان به جایی رسیده اند ولی اینکه آمریکا را «سرزمین موقعیتها» مینامند خالی از حکمت نیست زیرا برای افرادی که شایستگی و پشتکار از خود به خرج میدهند راه ترقی بسته نشده و یک فرد دلیر و پرتلاش بی توجه به رنگ پوست و قدرت مالی خانواده اش میتواند حتی به مقام ریاست جمهوری برسد کماکان که پرزیدنت اوباما جانشین کسی شد که با استفاده از شهرت و قدرت پدرش به این مقام رسیده بود.

بعضی از بتها تصادفی ساخته میشوند به عنوان مثال «کاپیتان سالنبرگر» خلبان هواپیمایی که با موفقیت در فرود هواپیمایش بروی رودخانه هودسون جان مسافرانش را نجات داد یا «وائل غنيم» کارمند گوگل در مصر که بازداشت و رهایی اش یکشبه او را تبدیل به چهره مبارزات مردمی کرد و یا شادروان ندا آقاسلطان که با ریخته شدن خونش آزادیخواهی ایرانیان و خشونت ناجوانمردانه حکومت اسلامی را به چشم جهانیان آشکار ساخت و اینگونه بتها هرگز به دنبال شهرت نبودند ولی سرنوشتشان چنین رقم خورد که سزاوار ستایش مردم واقع شدند و گرچه ممکن است از کارنامه پر قدمتی بهرهمند نباشند ولی وزن همان یک عمل بزرگ آنها به اندازه کارنامه ای پربار شایسته ستودن است.

برای تشخیص بهتر درد بت پرستی جامعه ایرانی باید فرق بین بت سزاوار و بت کاذب را واضح کنیم لذا بجاست کسانی را که با لیاقت کارنامه خود به مقام ستایش رسیده اند را «قهرمان» و آنهایی را که بدون کارنامه شایسته ای ترقی کرده اند را «بت پوشالی» بنامیم پس به عنوان مثال میتوان شیرین عبادی را قهرمان ولی رضا پهلوی را بت پوشالی خواند زیرا بانو عبادی از طریق لیاقتسالاری و تنها به خاطر کارنامه مملو از تلاش بی وقفه اش شهرتش را کسب کرده ولی شاهزاده از طریق خویشاوند سالاری و نام پدرش مطرح است.

در ماه گذشته مقاله انتقاد آمیزی از چند بت نوشتم و در پیامد آن دشنام ها و برچسبهای بسیاری شنیدم که مرا بر این واداشت تا از خودم بپرسم چرا علیرقم آنکه میدانستم افراد متعصب به هنگام ناتوانی در مقابله با مدرک و منطق به ترفندهای کودکانه دستاویز میشوند هنوز به نوشتن چنین گلایه ای تن در دادم و چرا برای خودم درد سر تراشیدم و تنها دلیلی که یافتم بیزاری ام از بت سازی و بت پرستی کاذبی بود که آنرا خطرناکترین درد گرینبانگیر جامعه ایرانی میبینم چرا که ساختن بت کاذب از چهره ناشناس خمینی بود که ما را به چنین روزگاری گرفتار کرد چون خمینی شایستگی رهبری را نداشت ولی بی بی سی چنان ستاره ای از او ساخت که بت پرستان عکسش را در ماه دیدند لذا برای گریز از چنین گزندی باید راه حلی بیابیم که آن ترویج لیاقتسالاری و شایسته پسندی است.

چیزی که باید درباره تمامی بتها چه راستین و چه پوشالی در نظر گرفت محور عمل هر بت است که باید در راستای زمینه تجربه اش ثابت بماند به عنوان نمونه اگر آرنولد در پرورش اندام یا هنر پیشگی بتی نامدار است نباید از او انتظار فرمانداری پر باری را داشت و اگر خمینی در رشته فقه اسلامی نامدار است نمیبایستی از او انتظار زمامداری معقولانه ای میداشتیم و این اشتباه ماست اگر از یک مکانیک خوب اشعار ارزنده و از یک شاعر خوب تعویض موتور بخواهیم زیرا باید بدانیم که کار را به کاردان بسپاریم.

این روزها در داخل ایران تنها دو چهره مطرح هستند که من از هیچکدامشان دل خوشی ندارم زیرا یکی حزب اللهی است و دیگری آخوند ولی چیزی که برایم قابل ستایش است دلیری آنها در رودررویی با حکومت ظالم است چون هم موسوی و هم کروبی میتوانستند به آسانی پولی از بیت رهبری به جیب بزنند و صدایشان را ببندند ولی علیرقم فشارهای همه جانبه کوتاه نیامده اند و امروز در آستانه فراخوان جسورانه راهپیمایی ۲۵ بهمن شاهد این دلاوری هستیم که هر دو بار گرانی بر دوش دارند زیرا تا پیروزی نهایی خطر جانی بیش از پیش تهدیدشان میکند و کروبی حتی با جرات اعلام کرده که «آماده پرداخت هر هزینه ای هستیم»

یکی از نکاتی که در کاربرد لیاقتسالاری باید به خاطر سپرد نگریستن به افراد با دید باز است تا بتوانیم نیکی ها و بدی های آنها را ببینیم و عاقلانه قضاوت کنیم پس هر چند من از آخوندها دل خوشی ندارم هنوز باید جنبه دیدن و ستایش استواری کروبی را داشته باشم و نکته دیگری را که باید در نظر گرفت این است که بتها موجودات فرا زمینی نیستند و مثل همگی انسانهای دیگر در هر نقطه زمانی میتوانند دچار اشتباهاتی شوند ولی کسانی که مبتلا به بت پرستی میشوند دیگر قادر به دیدن خطاهای بت مورد ستایششان نیستند زیرا برای آنها بت همانند دین مقدس شده و همانند دین دیگر قابل انتقاد نیست بنابرین افرادی که از شنیدن معایب شاه و مصدق و خمینی و رجوی و موسوی دلگیر و گریزان میشوند همه از یک درد مشترک رنج میبرند که باعث نابینایی ما گشته و راه رشد جامعه را بر ما مسدود کرده.

ما باید رو راست باشیم - شاه ایراد داشت - مصدق هم ایراد داشت - خمینی و رجوی هم صد چندان - موسوی و کروبی و رضا پهلوی هم ایراد دارند - اما همه آنها دارای نکات ارزشمندی هم هستند مثل من و شما - شاه خدمت زیاد کرد ولی دیکتاتور هم بود - مصدق خدمت زیاد کرد ولی کله شق هم بود - موسوی مردم را متحد کرده ولی دوران خمینی را طلایی میپندارد - خمینی هم شاعر خوبی بود هم جلاد خوبی -  رجوی در شستشوی مغزی دادن در صدر جدول بهترین هاست ولی با صدام همخوابه شد - رضا پهلوی حرفهای زیبایی از دموکراسی میزند ولی تجربه عملی ندارد - کروبی دلیر ولی مذهبی است - خوبی و بدی را باید با هم دید - شاید هیتلر هم املت خوبی درست میکرد - همه خوب و بد دارند.

در پایان سخن یاد آور میشوم که تنها با سنجیدن درست کارنامه افراد میتوانیم انتظار معقولانه ای از نتیجه تلاش دست اندرکاران داشته باشیم و تنها با بینش شایسته پسندی میتوانیم از نتایج دلسرد کننده در آینده جلوگیری کنیم و راه را برای پیشرفت هموار کنیم - چنین تحولی را آرزومندم

Wednesday, February 16, 2011

موسوی جان امام راحل کمکی بهت نمیکنه

موسوی جان تو رو به روح امام راحلت قسم یه بار این امام راحل رو ول کن - شما رو برای سرکشی و مقاومتت میخوان اعدام کنن و اگر تو هر بیانیه صد بار هم خاطرات امام راحل رو واکس بزنی هنوز برای این شغالها فرقی نمیکنه ولی داری آزادیخواهان رو از خودت دلسرد میکنی چون مردم مرگ بر خامنه شعار میدن و از اصل ولایت وقیح بیزارند ولی شما هنوز مشغول قربون صدقه رفتن بنیانگذار سیستم ولایت وقیحی - تازه من هم نمیگم بیا از خمینی بد بگو ولی لزومی نداره تو هر بیانیه دستمال یزدی بندازی یه دفعه بیخیال شو و حال ما رو با این امام امام گفتنت نگیر. زنده و پیروز باشی

Tuesday, February 15, 2011

عکس بی حجاب تیم فوتبال زنان فلسطین

این هم از فلسطینی که حکومت اسلامی ما برایش پیرهن عثمان علم میکنند - در عوض ورزشکاران زن ایرانی باید با پوشش ناب محمدی رقابت کنند البته شاید بد حجابی تیم فلسطین یک حرکت استراتژیک بوده تا با فراهم کردن زمینه های زلزله یا دیگر بلاهای آسمانی قال خودشان و اسراییل را یک جا بکنند.


ایده ایجاد ترافیک برای کند کردن ساندیس نوشان

آیا ایجاد راه بندون مصنوعی میتونه کمکی برای از کارایی انداختن نیروهای انتظامی ماشین سوار باشه؟ نظرتون چیه؟ بنزین تموم کردم - یاتاقان سوزوندم - گیرپاچ کردم - رادیاتورم جوش آورده و هزار بهانه دیگر برای متوقف شدن در وسط راه و ایجاد ترافیک هست

Friday, February 11, 2011

خامنه ای - مبارک - پیوندتان مبارک

بادا بادا مبارک بادا - ایشالا مبارک بادا
گل در اومد از حموم - اسکل در اومد از حموم
قد و بالاش رو ببین - دستش چلاقه این عروس
بادا بادا مبارک بادا - ایشالا مبارک بادا

Thursday, February 10, 2011

سبز سبز تا پیروزی

من از موسوی و کروبی دل خوشی ندارم - یکی حزب اللهی است و دیگری آخوند - دو فرقه ای که از آن بیزارم ولی چیزی که برایم قابل ستایش است دلیری آنها در رو در رویی با حکومت ظالم امروز ایران است - هم موسوی هم کروبی میتوانستند به آسانی پولی از بیت رهبری به جیب بزنند و صدایشان را ببندند ولی علیرقم فشارهای همه جانبه کوتاه نیامدند و امروز در آستانه فراخوان جسورانه راهپیمایی ۲۵ بهمن شاهد این دلاوری هستیم که آنها بار گرانی را بر دوش دارند زیرا هر چند پیروزی نهایی با مردم است ولی تا روزی که حکومت خامنه ای سرنگون نشده خطر جانی بیش از پیش آنها را تهدید میکند - تا امروز زمامداران با ترفندهای گوناگون سعی بر این داشته اند که آنها را از حرکت بازدارند ولی با پویایی دوباره این دو مرد از دولتی که بیم بقای خود را دارد کشتن و ترور بعید نیست و این قمار گران نشانه شیردلی آنهاست که در میان دخمه خفاشان با قامتی استوار و مشتی گره خورده ایستاده اند - من به عنوان یک ایرانی به دلیری این دو مرد میبالم و علیرقم عقاید متفاوتم با آنها همگام خواهم بود - سبز سبز تا پیروزی